اریکو مالاتستا (زاده ۴ دسامبر ۱۸۵۳ – درگذشته ۲۲ ژوئیه ۱۹۳۲)

یکی از چهره های کلیدی در توسعه تئوری و عمل آنارشیسم انقلابی – در ایتالیا بود.

او چندین روزنامه رادیکال را سردبیر کرد و بیشتر عمر خود را در تبعید و زندان گذراند و از ایتالیا، انگلیس، فرانسه و سوئیس زندانی و اخراج شد.

مالاتستا که در اصل حامی تبلیغات شورشی با عمل بود، بعداً از سندیکالیسم دفاع کرد.

تبعید او شامل پنج سال در اروپا و ۱۲ سال در آرژانتین بود.

مالاتستا در اقداماتی از جمله شورش اسپانیا در سال ۱۸۹۵ و اعتصاب عمومی بلژیک شرکت کرد.

او به ایالات متحده سفر کرد، سخنرانی کرد و مجله آنارشیستی با نفوذ La Questione Sociale را تأسیس کرد.

پس از جنگ جهانی اول، او به ایتالیا بازگشت، جایی که Umanità Nova او قبل از بسته شدن آن در زمان ظهور موسولینی از محبوبیت خاصی برخوردار بود.

او در سال ۱۹۲۰ روزنامه آنارشیستی Umanità Nova را تأسیس کرد که هنوز توسط «فدراسیون آنارشیست ایتالیا » منتشر می شود

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

فراخوان تظاهرات مقابل شرکت بوش در کلن آلمان

کمی بیش از یک سال پیش، ژینا مهسا امینی 22 ساله به دلیل اینکه روسریش را درست بر اساس قوانین شرعی سر نکرده بود توسط پلیس اخلاق ایران به قتل رسید. مرگ ژینا امینی نقطه ی عطفی برای جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» بود و جهانی شد. ژینا اولین و آخرین قربانی رژیم اسلامی ایران نبود. از زمان به قدرت رسیدن اسلام گرایان در سال 1979، ده ها هزار نفر تحت تعقیب، شکنجه و اعدام قرار گرفته اند. جنبش اکنون به حالت دفاعی رفته است، رژیم به شدت سرکوب را افزایش داده و توجه اولیه رسانه های غربی به این جنبش به شدت کاهش یافته است.

اینکه رژیم ایران توانست مجدداً خود را تثبیت نماید، مانند گذشته مدیون روابط تجاری عالی با کشورهای صنعتی متعدد است. برای مثال آلمان مهمترین شریک تجاری ایران در اتحادیه اروپا است.

جنایات رژیم برای سیاستمداران آلمانی نیز شناخته شده است. معلوم است که حاکمان اسلامگرا در ایران به طور سیستماتیک زنان و کوئیرها را سرکوب می کنند. برای مثال همجنس گرایی مجازات اعدام دارد. ما از زندان های شکنجه و اعدام های مخالفان اطلاع داریم. مشخص است که ایران در سطح بین المللی از سازمان های تروریستی اسلامگرای مختلف مانند حماس و حزب الله حمایت می کند. همچنین می‌دانیم که سپاه پاسداران نه تنها مسئول آزار، کشتار و ترور سیستماتیک است، بلکه به طور مستقیم یا غیرمستقیم بخش‌های بزرگی از اقتصاد و تولید ایران را نیزتحت کنترل دارد و این ها عواقبی برای حکومت ندارد. با وجود اسلام گرایی، زن ستیزی و همجنس گراستیزی، یهود ستیزی، سرکوب اقلیت های مذهبی و ملتهای مختلف و آزار و اذیت تمامی مخالفان سیاسی توسط رژیم، دولت آلمان و شرکت های آلمانی همچنان بطور عادی به روابط و تداوم تجارت خود ادامه میدهند

تاکنون عمدتاً این دیاسپورای ایرانی بوده است که اقدام شجاعانه ای علیه رژیم ایران و این استاندارد دوگانه از سوی دولت آلمان و اقتصاد آلمان انجام داده است. برای اینکه صداها نیز منجر به تغییر شوند، باید به عنوان چپهای جهانی با هم کار کنیم. در حال حاضر برای نیروهای چپ در آلمان که بخواهند با جنبشهای آزادیخواهی ایران همبستگی داشته باشند فرصت های متعدد و مؤثری برای مداخله گری وجود دارد. باید با وضعیت تحقیر آمیز فزاینده ای که شرایط ایران در این کشور فراهم کرده مقابله کرد. در عین حال، باید آن دسته از شرکت هایی که فشار معاملات تجاری خود را با رژیم ایران بر گرده ی جنبش آزادیخواهی ایران گذاشته اند، افشا شوند .

یکی از این شرکت ها بوش است. ثابت شده است که بوش بین سال‌های 2016 تا 2018 دوربین‌های نظارتی را به ایران صادر کرده است که با کمک آنها چهره‌های جنبش مخالف حکومت، تعقیب و دستگیرشده اند حتی اگر بوش اعلام کند که اکنون تجارت خود با ایران را متوقف کرده است، این شرکت مسئولیت آزار و شکنجه اغلب جنایتکارانه رژیم ایران علیه جنبش آزادیخواهی ایران را بر عهده دارد. هیچ کس نباید ادعا کند که این رژیم تنها سال گذشته چهره واقعی خود را نشان داد. نه، از سال 1979 گزارش های ایرانیان پناهنده و غیرپناهنده موجود است که تحت حاکمیت این رژیم رنج کشیده اند و در رنج هستند. ما مدت هاست می دانیم که این رژیم شکنجه و قتل می کند – وشرکت بوش هم این را می دانست.

ما به عنوان اتحاد آزادی در روز 8 دسامبر شما را ساعت ۱۷ به تظاهراتی جهت افشای اقدام‌ها ی شرکت بوش و مطالبه غرامت ، مقابل دفتر بوش به آدرس پایین دعوت می‌کنیم

Toyota-Allee 42A, Köln

این روز همچنین مصادف است با اولین سالگرد قتل حکومتی محسن شکاری، اولین زندانی سیاسی اعدام شده توسط رژیم در جریان قیام های اخیر .

اگر گروه ها یا افراد نمی توانند در تجمع حضور داشته باشند، یا مایلند از راه های دیگر از اقدام و کمپین ما حمایت کنند، این کار بسیار آسان است و راه های زیادی برای این کار وجود دارد. فقط برای ما در آدرس های زیر بنویسید:

https://instagram.com/azadikoeln?igshid=MXRydGFmd3d4MjdpNQ==

IranBuendnisKoelnSoli@proton.me

و با هم امکانات حمایتی را پیدا خواهیم کرد که بر اساس توانایی شما می تواند بیشترین تأثیر را داشته باشد ما مشتاقانه منتظر هر تماسی هستیم

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

تحلیل سیاسی روز

حاکمیت ایران و مردم سال‌ها است که افق‌ها و آمالشان کوچکترین قرابتی به هم ندارند.

این گسست بی بدیل آنچنان سریع رخ داد که جامعۀ در شوک، تا چند سال و بلکه هم سال‌ها به این گسست پی نبرد.

شکست اقتصادی عیانی که با آغاز این حکومت رقم خورد وعدۀ ژاپن اسلامی را به تلخند بدل کرد و حاکمیت هم برای بقای خود دست به ترمیم این اقتصاد نزد زیرا که نفت داشت و راه ساده‌تر را انتخاب کرد: بقا با بحران‌سازی! شکست در الهیات شکست دیگری بود که با برپایی جمهوری اسلامی رقم خورد. ابداع دینی جدید و کج‌دار‌ومریز با کمک شیعۀ جعفری ۱۲ امامی صفوی. طبیعتاً این الهیات حاکم جایی برای همبستگی با علم و فلسفۀ علم و فناوری نداشت و این کاستی‌ها همان است که در برساختشان شکست فرهنگی تمام عیاری ظهور کرد این شکست به جایی رسید که رفرمیست‌های حکومتی هم اذعان داشتند که عرصۀ مدنی محلی از اعراب نداشته و ندارد. تجسم شکست ایدئولوژیک حکومت در جنگ و سپس در دهۀ شصت به جد عیان بود اما آغازش ساختار معیوب حاکمیتی بود که ملغمه‌ای از آرای اسلامی، سرمایه‌داری، کمونیستی را در خود پرویده بود.

سخن کوتاه سال‌ها است که خودآگاه و ناخودآگاه جامعه و حاکمیت در همۀ زمینه‌ها در دو مسیر جدا از هم حرکت می‌کنند و هم‌اکنون هیچ آرمان مشترکی بین مردم و حاکمیت وجود ندارد. آن‌چنان که گویی در عرصۀ سیاست داخلی و خارجی، در دو دنیای مختلف قرار دارند و هیچ‌چیزی زبان همدیگر را دیگر نمی‌دانند. در عرصۀ فرهنگی از هیچ ارزش یکسانی برخوردار نیستند و حتی ارزش‌هایشان در تقابل با یکدیگر قرار دارد. در عرصۀ اقتصادی به جای این‌که مردم از حکومت (حتی به صورت اندک و مضحکی) بهره‌مند شوند اما این حکومت است که دستش در جیب مردم است و نه تنها حکومت سرمایۀ مردم جغرافیای ایران را غارت می کند بلکه از راه‌های مختلف بر سر مردم کلاه می‌گذارد و جیب آن‌ها را خالی و سپرده و اندوخته‌های مالی آن‌ها را نیز از طریق بورس و بانک‌های خصوصی ورشکسته و غیره غارت می کند و به آن‌ها اجازه اعتراض هم نمی دهد. در عرصه اجتماعی نیز شاهد دو زندگی متضاد هستیم. در همه زمینه ها مردم به سمت ارزش‌های جامعۀ غربی تغییر مسیر داده‌اند. از نظر تفکر و اعتقادات مذهبی نیز عمدتاً به دو راه تقابلی رسیده اند. در واقع هیچ اشتراکی دیگر بین حاکمیت و مردم وجود نداشت اما امروز خودآگاهانه ندارد و مردم حاکمیت را به درستی دشمن و اشغالگر می‌دانند. وضع به جایی رسیده است که حتی حجاب‌بان‌ها و نیروهای نظامی و امنیتی تا آنجا که بتوانند صورت خود را می پوشانند که شناسایی نشوند با اینکه همه ابزار سرکوب را همان‌ها در اختیار دارند. می‌دانند که بخشی از مردم درحال خودسازماندهی خود هستند و هرروز به این می‌اندیشند که امروز چه ضربه‌ای می‌توان به حاکمیت زد و فردا یا پس فردا چه می‌توان کرد. امروزه بخشی از مردم مرتباً در اندیشۀ خلاقیت در مبارزه هستند و از راه یاری‌متقابل از یکدیگر در مقابل حاکمیت دفاع می‌کنند. بخشی از مردم آموخته‌اند که در شرایطی که زمینۀ حضور خیابانی سرتاسری فراهم نیست خود را متشکل کنند و حتی اگر شده در هسته‌های مخفی دونفره یا چند نفره هدفمند به مبارزات روزمره بیندیشند و بپردازند.

این زیست جدای از حاکمیت و دفاع مشروع از کمیونتی در برابر حاکمیت چیزی بجز یک راه‌برد آنارشیستی نیست

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

آیاهمه حکومتها اشغالگرند؟ جامعه آنارشیستی آلترناتیودولتگرایی است

اساسا در طول تاریخ هر دولتی که شکل گرفته ، در پروسه شکل گیری یا با سرکوب مردم جامعه همراه بوده یا برای تثبیت خود متوسل به سرکوب مردم شده است یا برای کشور گشایی یا برای جلوگیری از تجزیه حکومت خود دست به سرکوب و کشتار حتی گسترده زده است.(تاریخ گواه آن است )

همه دولتها اشغالگرند و بر مردم جغرافیای خود اشکال مختلف ومتفاوتی از ستم را روا می دارند چراکه سرزمین های بدون دولت و دنیای آزاد مردم کشورهای جهان را اشغال کرده اند و با دستگاه های پلیس ، زندان ، ارتش ،سازمان های امنیتی ، قوه قضائیه  و با همه دیگر نهاد ها و ابزار سرکوب بر مردم حکومت و ستم می کنند و مشغول به غارت ثروت متعلق به مردم جامعه و چپاول سرمایه عمومی مردم هستند.

بنابراین یک دولتی از دولتی دیگر اشغالگرتر نیست و همه اشغالگرند ، مگراینکه دست به اشغالگری و ستم مضاعف زده و اقدام به اشغالگری فرا سرزمینی برای گسترش مرزهای حکومت خود بنمایند و بر مردمانی که محل زندگیشان اینبار توسط دولتی دیگر اشغال شده است ستم مضاعف بنمایند (همانطور که بزرگترین تروریسم ، تروریسم دولتی است و ابعاد ترور و کشتار و جنگ دولتها با هیچ فرد یا گروه تروریستی قابل مقایسه نیست و بسیاری از گروه های تروریستی مستقیم یا غیرمستقیم برآمده از عملکرد برخی دولتها و زاده آنها است) و حکومتی که به همه مردم باید تعلق داشته باشد را در انحصار خود قرار داده اند و خود را صاحب جان و مال مردم می دانند.

قوانین دولتها نه برای رفاه و جهت رفاه عمومی بلکه برای چگونه حکومت کردن و غارت کردن ثروت متعلق به مردم است.قوانینی که توسط حکومتگران تدوین و تنظیم می شود در جهت منافع دولت حاکم و نهاد های وابسته به آن است و نه لزوما در جهت مناقع عموم مردم بالاخص مردم ستمدیده و محروم که در فقر و فلاکت با رنج و عذاب زندگی می کنند و عمدتا نیز عمر کوتاهی دارند.

هیچ نظارتی از طرف مردم بر دولتها و رسانه های آنها وجود ندارد و از حقایق پشت پرده سیاستمداران ، قدرتمندان و نهادهای امنیتی و جاسوسی آنها بی اطلاع هستند و حکومتها به طور کامل مردم را تحت نظارت و جاسوسی خود قرار می دهند. (استناد به افشاگری های ویکی لیکس )

پاینوشت : این نوشته در جواب کسانی است که بعد از به قدرت رساندن طالبان توسط دولتها این موضوع مطرح شد که آیا طالبان اشغالگر محسوب می شوند یا نه ؟ عده ای معتقدند چون طالبان نیز افغانستانی هستند پس اشغالگر محسوب نمی شوند در حالی که طالبان با حمله نظامی و با توافق دولتها و بدون خواست مردم افغانستان ، ظرف 11روز افغانستان را اشغال کردند و با زنان نیز مانند اسرا و کنیز خود برخورد می کنند

نوشته‌شده در Uncategorized | ۱ دیدگاه

گفتگویی با نزدیکان یکی از اعدامیان

گزارشی از : «صدای بی صدایان «در دفاع از محکومان به اعدام و زندانیان غیر سیاسی و خانواده های آنان 
 
 
بنان یحیی نیا
۲۰ اسفند ۱۳۹۲
مقدمه: گفتگوی ما با این سوالات شروع شد که در واقع سئوالات خواهر اعدامی بود.می‌شود یک سوال بپرسم؟ می‌خواهم بدونم یک شب قبل از اعدام بهشون آمپولی، مورفینی، چیزی می‌زنند؟ که فکرو خیال نکنند؟ نوید دوست من بود که خواهرش برای من تعریف کرد که شب‌ها به خاطر این موضوع اصلا نمی‌خوابه. می‌خواهد ببیند که برادرش خیلی زجر کشیده؟؟؟؟از شنیدن اعدام شدن نوید متاسفم، امیدواریم هرچه زود‌تر اعدام در همه دنیا و مخصوصا ایران متوقف بشود، نه چیزی تزریق نمی‌شود و بعضا پا‌ها به خاطر ترس قفل می‌شود و یا زندانی نمی‌تواند حرف بزند و اعتراض بکند، مثل برق گرفتگی می‌ماند، البته ممکنه استثناء هم باشد، آرام بخشی، چیزی بدهند.یک روز قبل از اعدام که رفتیم نوید را دیدیم درست نمی‌تونست حرف بزند. واقعا برا همچین مملکتی من متاسفم که انقدر راحت جوونارو زجرکش می‌کنند. کاش حداقل نوید گناهکار بود. دلم کمتر می‌سوخت. چقدر طول می‌کشه از وقتی بالای دار می‌رن تا بیهوش بشن؟ ببخشید من انقد سوال می‌کنم. امیدوارم درک کنید. روزو شبمون شده گریه و زاری. همش تو فکرشیم. مخصوصا فکر اون شبی که تا صبح چه جوری تحمل کرد؟لطفا در مورد نوید و همچنین نحوهٔ متهم شدن ایشون توضیح دهید؟ نوید اهل فولادشهر اصفهان بود که ۲۸ بهمن ۹۲ در زندان شهاب کرمان بی‌گناه اعدامش کردند. نوید استاد تکواندو در شهرمان بود و در کنار این کار با ماشین خودش در تاکسی تلفنی محله کار می‌کرد. ماجرا به این صورت شد که در ۲۷ تیرماه ۱۳۹۱ روزی تلفنی به او شد و از وی خواستند که به علت اینکه راننده هست یک ماشین را از کرمان به اصفهان بیاورد و در قبال این کار مبلغ ۱ میلیون تومان دریافت کند. نوید با وجود بی‌اطلاعی این ماشین را به سمت اصفهان آورد که در راه موتور ماشین آتش گرفت و با صاحب ماشین که شخصی به نام ++++ بود تماس گرفت و مالک خودرو به او گفت ماشین را در خاور بگذارد و به اصفهان بیاید و وی نیز با سادگی این کار را انجام داد و در ایست بازرسی مرصاد کرمان ماشین را گشتند و در باک بنزین ماشین ۲۲ کیلو ۳۰۰ گرم هرویین کشف کردند. خلاصه نوید به مدت ۲ ماه در زندان کرمان بود و با کمک کردن به پلیس بعد از دو الی سه ماه، صاحب ماشین و مواد را دستگیر کردند. با وجود تمام خوشحالی ما که خود فرد مذکور اعلام کرد که تمام مواد مال خودش است و نوید بی‌گناه است اما بعد از یک ماه دادگاه اعلام کرد که نوید هنوز باید در زندان به سر برد. متهم اصلی با وجود پول فراوانی که داشت توانست روند رسیدگی به پرونده را عوض کرده و تمام پرونده را بنام نوید تمام کند. خواهر و مادر نوید خیلی دوندگی و تلاش کردند. پدرش را هم دو سالی بود که از دست داده بود. خانواده‌اش متاسفانه وضعیت مالی خوبی نداشتند که بتوانند وکیل بگیرند. هرکجا رفتند برای وکیل حرف از ۲۰۰ میلیون به بالا بود. به رییس جمهور نامه دادند زیرا امکان ملاقات حضوری نمی‌دادند. چندین بار در دیوان عالی کشور اعتراض کردند اما هیچ جوابی ندادند. به ملاقات رییس کل دادگستری حاج آقا توکلی رفتند پس از کلی تلاش اجازه ملاقات گرفتند، تمام مدارک تکواندو و باشگاهی نوید و حتی استشهاد محلی از همه همسایگان و ورزشکاران تیم‌های ذوب آهن و… و امضای رییس شورای شهر را به ایشان دادند با وجود قولی که دادند و خانواده ایشان را خاطرجمع کردند اما کاری نکردند. خلاصه نوید را در روز ۲۸ بهمن بی‌گناه به پای چوبه دار بردند و اعدامش کردند. الان صاحب اصلی بار در زندان به سر می‌برد با وجود اینکه ۲۰ سال حبس فقط به او خورده و شاید دوباره با پول بتواند تا سال دیگر بیرون بیاید. می‌خواهم این را بگویم: امروز صبح بعد از چند ماه انتظار از دفتر ریس جمهوری به خواهرش زنگ زدند و گفتند می‌خواهیم به درخواستتان رسیدگی کنیم. خیلی جالب بود این همه مدت رسیدگی نکردند الان که کار از کار گذشته بود می‌خواستند کاری کنند. خواهش می‌کنم اعلام کنید که نوید بی‌گناه اعدام شد. تنها کاری که می‌تونم برای شاد کردن روحش کنیم همینه. حداقل شاید با این کار جون چند جوان دیگر را نجات دهیم. مملکت ما جوان را نمی‌شناسد. آرزوهای جوانان را نمی‌بیند فقط می‌کشد و اعدام می‌کند….
نوید چند سال داشت و آیا ازدواج کرده بود؟ متولد ۱۳۶۲ مجرد بود ولی سرپرست مادر و خواهرش بود
آیا سو سابقه داشتند؟ اصلا هیچ سابقه ایی
آیا به وجه ۱ میلیون تومان برای کرمان تا اصفهان شک نکرده بودند؟ فکر نمی‌کنم چرا ما هم خیلی شک کردیم که چرا نوید همچین کاری کرد، شاید هم خود نوید از یه چیزی با خبر بود اما هیچ وقت به ما چیزی نگفت و در پرونده هم ادعای بی‌اطلاعی کرده است.
متهم اصلی از اقوام بودند؟ نه از دوستان قدیمی‌اش
متهم اصلی دارای سابقه قضایی است؟ بله، حتی روزی که گرفتنش با ۱۰ گرم شیشه دستگیر شد اما در پرونده اصلا قید نشد دو تا از برادرهای متهم اصلی هم حدودا ۲سال پیش اعدام شدند
آیا شما و یا خانواده‌اش سعی کردید ماجرا رو رسانه ایی کنید؟ به کجا؟ نمی‌دانستیم ما آنقدر مطمن بودیم به بی‌گناهی نوید که همش فکر می‌کردیم بهش عفو می‌خوره
در مورد روند رسیدگی به پرونده و زمانی که حکم اعدام به نوید دادند کمی توضیح دهید؟ حکم اول نوید دقیقا شهریور ماه بود که به خانوادش اعلام شد اما نوید گفت باید اعتراض بزنیم به دیوان عالی و خواهرش هم اینکارو کرد و تا شش ماه هیچ خبری نشد تا ۲ ماه پیش که دوباره حکم دوم به نوید ابلاغ شد نوید در کمال ناباوری دوباره اعتراض زد اما به اعتراضش جوابی ندادند حتی خواهر نوید پیش رییس کل دادگستری هم رفت تا رسیدگی کنند اما رسیدگی نکردند.
بعد از اعتراض آیا دوباره پرونده بررسی شد و نوید به دادگاه رفت؟ نه اصلا نوید رو به دادگاه نبردند و فقط بهش ابلاغ حکم کردند. سوال ما هم همینه پس جواب اعتراض‌های ما چی شد!؟
به شعبه و به قاضی پرونده اعتراض کردید؟ بله به حکمی که دادند اعتراض کردیم خواستار رسیدگی دوباره شدیم اما توجهی نشد حتی به رییس جمهور هم نامه دادیم جوابی ندادند تا ۲روز پیش تازه زنگ زدند برای رسیدگی اما الان؟
بعد از تماس از نهاد ریاست جمهوری ایا اعلام کردید که روند رسیدگی درست نبوده و شما اعتراض داشتید بله گفتند اگه درخواستی دارید حتما به تهران بیایید و ما هم درخواست حکم متهم اصلی را کردیم
در مورد خانواده نوید بگید الان با از دست دادن نان آور خانواده زندگیشان چطور می‌گذره؟
در مورد مادرشان بگید؟ خیلی بد. مادرش افسردگی گرفتن و هر روز از ساعت ۱ بعد از ظهر تا ساعت ۵ عصر سر مزار نوید هستن به گفته خواهرش زندگیمان شده قبرستان توی خونه هم همه جارو تاریک می‌کنیم نوید برای ما تمام زندگیمان بود
به نظر شما مقصر اصلی کیه متهم اصلی یا اجرا نشدن درست قانون؟ متهم اصلی، اون با پول خودش رو نجات داد
فکر نمی‌کنید گناه کسی که با گرفتن پول جان بی‌گناهی رو گرفته بیشتره تا کسی که پول داده؟ نوید توی دفتر خاطرات زندان نوشته که من واقعا بی‌گناهم
ایا نوید و یا خانواده‌اش از لحاظ مالی مشکل داشتند برای زندگی؟ نه زیاد، مستمری می‌گیرند حدودا ۷۵۰ هزار تومان
درباره شب اعدام توضیح می‌دهی؟ چه احساسی داشتی؟ من نرفته بودم اما خواهرش می‌گفت «ما شبی که نوید دیدیم داغون شدیم، نوید نمی‌تونست درست حرف بزنه و خیلی سعی می‌کرد خودش رو کنترل کنه اما گریه کرد
اگه متهم اصلی حکم اعدام بگیره خوشحال می‌شید؟
بله اگه متهم اصلی حکم اعدام بگیره کمی از داغ دل خانواده نوید کم می‌شه
صحبتی برای بقیه که ممکن مشکل شمارو داشته باشند دارید؟
بله می‌خوام بگم فکر نکنید ضرب المثل‌های قدیمی هنوز پابرجاست، ما با خیال اینکه بی‌گناه تا پای دار می‌ره، بالای دار نمی‌ره تکیه کردیم اما نوید بی‌گناه تا پای دار رفت بالای دار هم رفت ما تا صبحی هم که رفتیم جنازه‌اش رو تحویل بگیریم هم هنوز دلخوش بودیم که نوید اعدام نشده ما خیلی امیدوار بودیم که نوید اعدام نمی‌شه همش منتظر عفو از طرف ریس جمهور و عفو ۲۲ بهمن بودیم.
پاینوشت: اعدام برای هیچکس
“صدای بی صدایان “در دفاع از محکومان به اعدام و زندانیان غیر سیاسی و خانواده های آنان

نوشته‌شده در مصاحبه, اجتماعی, حقوق بشر, زندان و اعدام | دیدگاهی بنویسید

مختصری در باره ما و سایت عصر آنارشیسم

 با نگاهی به تاریخ اندیشه میتوان ریشه های آنارشیسم را به عنوان نگرشی آزادی خواهانه تا مکتب فکری “لائوتسه” پی گرفت، مکتبی فلسفی و طبیعت گرا که بر اصالت فرد تاکید داشت. آن طور که شاعر آزاد اندیش “احمد شاملو” میگوید آنارشیسم«انسانی‌ترین آرمانی است که دو هزار و پانصد سال پیش برای آسایش انسان‌ها و رسیدن آدمی به کمال مطلوب عرضه شد».

در قرن هجدهم اما برای اول بار نام “آنارشی” جان گرفت و بسیاری خود را “آنارشیست” نامیدند و در راه آزادی و آرمانهای انسانی مبارزه کردند؛ با این وجود، هیچ دورانی مانند عصر حاضر و قرن اخیر آمادۀ رشد اندیشه‌ها و آبستن امکانات آنارشیستی نبوده است. به کلام دیگر اینک عصر آنارشیسم است.

چرا آنارشیسم؟ 

در پاسخ باید اذعان داشت که دولت ها و حکومت‌ها در جهان خصوصا در سال های اخیر بنا به اشتباهات فاحش، دردآور و مرگ آفرین خود، وجهۀ پیشین خویش را از دست داده و روز به روز از سوی مردم غیر قابل اطمینان تر ارزیابی میشوند. امروز مردم و حتی رای دهندگان به دولت ها بیش از پیش به نواقص و کاستی‌های سیستم های حاکم بر جهان واقف میشوند. دولتهای به اصطلاح چپِ سوسیالیستی و سوسیالیسمِ واقعا موجود نیز که امید تازه ای برای بخش هایی از جامعۀ انسانی به حساب می آمدند با پیروی از ساختار قدیمیِ پدرسالارانه به قبضۀ قدرت پرداختند و مسیر محتومِ انحطاط را یکی بعد از دیگری پیموده و مبدل به دولتهای راست شدند.

اکنون مردم اسارت در چنبرۀ دولت های راست و فوق راست را به طور مستمر احساس میکنند. پیشرفت سریع تکنولوژی خصوصا در زمینۀ ارتباطات ضمن کاربردهای مفید آن برای جامعه و فراهم آوردن امکان آگاهی یابی عمومی و دسترس پذیر کردن انبوهی از اطلاعات، از دیگر سو وسیله‌ای است در دست دولت‌ها تا با گذراندن قوانین عجیب و غریب، بدون اجازه و اطلاع افراد وارد حریم خصوصی شهروندان شده و معلوماتی که خود می‌پسندند را دریافت، جمع آوری و آرشیو کنند. به زبان دیگر نوعی تازه از کنترل پلیسیِ فرا‌تر از مرز و در ظاهر تحت عنوان مبارزه با خلاف و تروریسم بر مردم اعمال می‌شود. افشاگری‌های اخیر “ادوارد اسنودن” عمق فاجعه را نشان میدهد که چگونه دولتهای مدعی دموکراسی حتی اگر منافع آن‌ها مستقیما هم در خطر نباشد! برای کنترل و نفوذ و مهندسی بیشتر افکار عمومی در جهت منافع الیگارشی، آزادی و حریم خصوصی مردم را براحتی محدود و نقض می‌کنند.

چنانکه آشکار است، دولت‌ها از منافع و سیاست خودساختۀ خویش در مقابل خاستگاه حقیقی انسان و انسانیت حمایت می‌کنند. برای نمونه در بحران‌ اقتصادی اخیرِ سرمایه داری، بدهی بانک‌ها و مراکز مالی – اقتصادی با کمک دولت‌ها از جیب مردم پرداخت شد. همینطور نقش مخرب دولت‌ها در براه انداختن جنگ‌های داخلی و خارجی که در نقاط مختلف و متعدد زمین درگیر است و به بیراهه بردن مبارزات مردم خاورمیانه و دیگر مناطق و حمایت دولت‌های موجود از دیکتاتوری‌ها تا آخرین روز زمامداریشان قابل انکار نیست.

برای نمونه ای دیگر نگاه کنید به وضعیت پناهجویان که از دست دولتی به دست دولتی دیگر! پناه میبرند. قدرت های غربی که خود بخش مهمی از مسولیت تیره روزی این مردم به گردن آنهاست اما، از ورود ایشان به کشورهای غربی و اروپائی جلوگیری میکنند و موجبات تلفات، آوارگی و غرق شدن پناهجویان را فراهم میکنند.

نگاه کنید به فساد گسترده و مافیایی دولت‌ها و بسیاری موارد دیگر که بین تمامی دولتهای دنیای کنونی مشترکند.

در آغاز قرن اخیر ما همچنان شاهد انباشت ثروت و تمرکزِ قدرت با چاشنی سلطۀ سرسام آور مذهب بر اندیشه و زندگی انسان، و ادامۀ نابودی محیط زیست و خطر انقراض هزاران گونۀ جانوری‌ و گیاهی هستیم که سیستم‌ها برای سود آوری بیشتر در حال بهره وری لجام گسیخته از آن‌ها هستند.

ضبط اموال و منابع و ثروتهای عمومی که متعلق به تمامی مردم جامعه است تحت عنوان فریبندۀ خصوصی سازی، و سرازیر نمودن این ثروت‌ها به جیب‌ها و حسابهای بانکی اقلیتی از نخبگان، نزدیکان و وابستگانِ حکومتی دزدی آشکاری در روز روشن است. در چنین دنیایی حتی حکومت آخوندی ایران برای عقب نماندن از قافلۀ جهانیِ دزدان به این به اصطلاح “خصوصی سازی” لبیک گفته و در حال شدت بخشیدن به این روند ویرانگر است.

آنارشی، بدیل وضع موجود

با توجه به شرایط امروز جهان و خصوصا ایران ضروری است که اپوزیسیونِ حکومتِ امروز ایران مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد. اپوزیسیون فعلی شامل ده‌ها سازمان و گروه می‌شود که بخشی از آنها به دنبال تشکیل دولت کمونیستی هستند و کمونیستهای دولتگرا محسوب می‌شوند. بخش دیگری به دنبال تشکیل دولتهای راست لیبرالیستی هستند و نیروهای راست دولتی محسوب می‌شوند. ناگفته نماند کم نیستند هواداران حکومت‌های استبدادی از نوع نظامی و حتی دینی. ۳۵ سال است که جمهوری اسلامی همچنان بر اریکه قدرت است اما چپ‌های دولتگرا و راست‌های دولتگرا در حالیکه بر سر شیوه حکومتداری دعوا دارند، هر یک خود را بدیل وضع موجود معرفی می‌کنند. از اینرو در اولین قدم باید معنای حقیقی “بدیل” و تفاوت آن با شیوه های “حکومتداری” روشن شود. شیوهٔ حکومتداری امری تئوریک و انتزاعی است که جمعی از نخبگان سیاسی بر اساس آموزه‌های خود و نه لزوماً واقعیات و معضلات جامعه، در اتاقهای فکری خویش آن را فرمولبندی کرده و سپس با شیوه‌ها و یا بهتر است بگوییم با حقه‌های مختلف سعی در به کرسی نشاندن آن در جامعه می‌کنند.

اما حاصل و نتیجهٔ چنین رویکردی بجز حاکمیت عده‌ای قلیل و به اصطلاح “نخبگان سیاسی” بر جامعه چیست؟ در چنین شرایطی با تصور جایگزین کردن یکی از جریانهای مخالف بر کرسی حکومت، رویای تغییر جهان در جهت بهبودی تا چه میزان می‌تواند جامۀ عمل به خود بپوشاند؟ پاسخ این پرسش در گرو درک تمایز میان شیوهٔ حکومتداری و بدیل یا به عبارتی تئوری و عمل است.

اگر تئوری در اتاقهای فکر و در غیاب مردم فرموله می‌شود، بدیل در بطن واقعیت و با حضور مردم ساخته می‌شود. بدیل و تغییر از جنس عمل است.

آیا بدون عمل جهان تغییر خواهد کرد؟ خیر. بدون عمل بدیلی ساخته نخواهد شد. اما این تغییر جهان از کجا شروع می‌شود؟ از داخل همایش‌ها برای پیدا کردن اشتراکات و رسیدن به توافقات بیشتر؟ یا از دل جایی که بیکاری و فقر بیداد می‌کند؟ ناامنی و استثمار بیداد می‌کند؟ بدیل آن کنشی است که در واقعیت سیاه جهان نمود پیدا می‌کند و واقعیتی تاریک از جهان را به سمت روشنایی تغییر می‌دهد.

طبیبعی است که جریانهای سیاسی مختلف می‌توانند بی‌وقفه بر سر آنچه خود بدیل می‌نامند، مناقشه داشته باشند. اما -تا ابد- هیچ تغییری در جهان ایجاد نخواهند کرد. حتی اگر این اقبال را بیابند که کرسی حکومت را به نفع خود بربایند؛ نخواهند توانست جامعه را در جهت رفع معضلات (نمونه کشورهای اروپای شرقی…) هدایت کنند. زیرا عامل تغییر دهنده و نیروی بدیل ساز یعنی مردم هیچ نقش و جایگاه تغییردهندگی و بدیل سازی در تئوریهای اتاق فکر آن‌ها ندارد. آنچه اکنون وجود ندارد یا به شدت مورد غفلت است این است که چگونه نظم حاکم و وضع موجود در عمل و واقعیت (و نه تئوری محض) کنار زده شود و جامعۀ آزاد و انسانی جایگزین گردد؟

نظام سرمایه داری جدا از تئوری‌ها و افتراق‌ها و اشتراکاتی که مسلماً در حیطه تئوری و هم در عمل با آن‌ها دست به گریبان است، یک واقعیت است! بنابراین بی‌مورد نخواهد بود بدیل سرمایه داری نیز رخ نشان دهد! به این اعتبار، اگر نظم کنونی در تسلط سرمایه و سرمایه داری است، در عمل می‌باید دنبال‌‌‌ رها شدن از این نظم مسلط باشیم و در ایجاد جامعۀ آزاد انسانی بکوشیم. بدیل واقعی رویکردیست که میگوید چیزی را که در واقعیت وجود دارد باید در واقعیت شروع به کنار زدن و جایگزین نمودن کرد نه در سخن سرایی های بی‌نتیجه و بی‌انتها.

آنچه در پایان باید گفت این است که هدف از انتشار این تارنما، وارد شدن به مباحث آنارشیستی و نگاهی به بخشی از اخبار و تحلیل مسائل خبری سیاسی روز است. در این تارنما کوشش شده است که مخاطبان با ادبیات آنارشیستی آشنا شوند و خود به قضاوت واقعیت آنارشی و آنارشیسم بنشینند.

پس از انتشار آزمایشی سایت عصر آنارشیسم برای مدت کوتاهی اما اینک با تغییرات جدید در سایت، مجددا آغاز بکار می‌کنیم.

تارنمائی که در پیش رو دارید ثمرۀ کار جمعی عده‌ای از دوستانی است معتقد به فرهنگ آزادمنش و آنارشیستی که مبلغ رفتاری متمدنانه با همه موجودات زنده و طبیعت هستند.

از آنجائی که هیچگونه ادعائی دال بر آگاه بودن به تمامی مسائل جنبش نداریم، لذا علاقمندان را به کار مشترک و همکاری در زمینه تفکر آزادمنش فرا می‌خوانیم.

لازم به ذکر است که مسئول محتوای مطالب نوشته شده ارسالی به سایت نیستیم و مقالات منتشر شده به معنای رد یا تائید محتوای مقالات یا تائید یا رد نویسند یا مترجم مقاله درج شده نیست.

لطفا با طرح نظرات و انتقادات خود از طریق ایمیل برای بهبود سایت به ما کمک کنید.
 آدرس تماس info@asranarshism.com

عصر آنارشیسم

 http://asranarshism.com/

 دوشنبه، ۲۱ بهمن ۱۳۹۲

نوشته‌شده در آنارشیسم | برچسب‌خورده با | دیدگاهی بنویسید

به احتمال زیاد تو نیز یک آنارشیست هستی…٬ برگردان از الهه بقراط

الاهه بقراط

به احتمال زیاد تو نیز یک آنارشیست هستی…٬ برگردان از الهه بقراط

بخش بزرگی از رفتارهای ضداجتماعی که سبب می‌شوند ما به این بیندیشیم که به ارتش، پلیس، زندان و دولت‌ها نیازمندیم تا زندگی ما را کنترل کنند، بر پایه بی‌عدالتی‌های سیستماتیک بروز می‌کند که اتفاقا به وسیله همان ارتش، همان پلیس، همان زندان‌ها و همان دولت‌ها به وجود می‌آیند. هر بار که شما به جای تصمیم گرفتن به عنوان یک فرد، با یافتن توافق‌ و یا گوش دادن به دیگران، بر تفاوت‌های خود با آنها غلبه می‌کنید، شما یک آنارشیست هستید! هر بار که شما چیزی را با دوستانتان تقسیم می‌کنید، و یا با همدیگر تصمیم می‌گیرید، شما یک آنارشیست هستید! 

دیوید گرابر
برگردان از الاهه بقراط
شاید شما هم جایی شنیده باشید که آنارشیست‌ها ظاهرا کیستند و چه اعتقادی دارند. احتمالا همه آن چیزی که شنیده‌اید، مزخرف است. زیرا خیلی‌ها فکر می‌کنند آنارشیست‌ها طرفدار خشونت، هرج و مرج و ویرانی و علیه هر شکلی از نظم و سازمان‌یافتگی هستند، یا اینکه نیهیلیست‌های دیوانه‌ای هستند که می‌خواهند همه چیز را از بین ببرند. همه اینها به شدت غلط است. آنارشیست‌ها خیلی ساده به این اعتقاد دارند که انسان‌ها می‌توانند مناسبات خوبی با یکدیگر برقرار کنند بدون آنکه لازم باشد کسی آنها را به آن مجبور کند. آنارشیسم در واقع یک ایده بسیار ساده است. اما صاحبان ثروت و قدرت از دیرباز آن را به شدت خطرناک قلمداد می‌کنند.
به زبان ساده، آنارشیسم بر دو فرض بنیادین قرار دارد:
یکی اینکه، انسان‌ها در یک شرایط معمولی آنقدر خردمند و نجیب هستند که آنها را به حال خودشان گذاشت تا خود و جامعه خویش را سازماندهی کنند بدون آنکه لازم باشد به آنها گفت چگونه.
دیگر اینکه، قدرت فاسد می‌کند.
در آنارشیسم موضوع بیش از هر چیز بر سر این است که آن شهامتی را ایجاد کرد که به وسیله آن بتوان آنچه را دور و بر ما روی می‌دهد، واقعا جدی گرفت و بر روی آنها به طور مداوم و تا به آخر تأمل کرد. ممکن است عجیب به نظر آید اما در بسیاری از نکات تعیین کننده، شاید شما نیز احتمالا آنارشیست باشید حتا اگر آن را ندانید. به چند نمونه در زندگی روزانه نگاهی می‌افکنیم:
نمونه یک: شما در صف یک اتوبوس که پر از مسافر است ایستاده‌اید. آیا منتظر می‌مانید تا نوبت شما برسد، و دیگران را هُل نمی‌دهید، اگرچه تا چشم کار می‌کند از هیچ پلیس و مأموری خبری نیست؟
اگر پاسخ شما «بله» است، شما مانند یک آنارشیست رفتار کرده‌اید! اصل اساسی آنارشیستی چیزی جز خودسازماندهی نیست: انسان‌ها حتما نباید با یک مجازات تهدید شوند تا به توافق‌های خردمندانه در مناسبات با یکدیگر برسند و یا به شایستگی و احترام با یکدیگر برخورد کنند.
همه انسان‌ها فکر می‌کنند در این موقعیت هستند که عاقلانه رفتار کنند. اگر شما فکر می‌کنید که ما به قوانین و نهادهای حقوقی نیاز داریم، تنها به این دلیل است که نمی‌خواهید باور کنید که بقیه انسان‌ها نیز خود را در همان موقعیت می‌بینند! اما، آیا همه این انسان‌ها درست همان گونه که شما درباره آنها فکر می‌کنید، راجع به شما فکر نمی‌کنند؟
آنارشیست‌ها این گونه استدلال می‌کنند که بخش بزرگی از رفتارهای ضداجتماعی که سبب می‌شوند ما به این بیندیشیم که به ارتش، پلیس، زندان و دولت‌ها نیازمندیم تا زندگی ما را کنترل کنند، بر پایه بی‌عدالتی‌های سیستماتیک بروز می‌کند که اتفاقا در وهله نخست به وسیله همان ارتش، همان پلیس، همان زندان‌ها و همان دولت‌ها به وجود می‌آیند.
انسان‌ها عادت کرده‌اند که اگر با آنها طوری رفتار شود که انگار عقیده‌شان هیچ اهمیتی ندارد، خشمگین و بدبین می‌شوند و حتا دست به کارهای خشونت‌آمیز بزنند، چیزی که تا حدی به درستی به دارندگان قدرت این امکان را می‌دهد که ادعا کنند عقاید این انسان‌ها اعتباری ندارد. اما اگر این انسان‌ها دریابند که عقاید آنها به اندازه عقاید دیگر انسان‌ها اعتبار دارد، آنگاه به طرز عجیبی معقول و منطقی می‌شوند.
خلاصه اینکه، آنارشیست‌ها معتقدند بیش از هر چیز این قدرت و تأثیرات قدرت است که انسان‌ها را بی‌فکر و بی مسئولیت به بار می‌آورد.
نمونه دو: آیا شما عضو یک کلوپ، یک باشگاه ورزشی یا سازمان‌هایی هستید که داوطلبانه تشکیل شده‌اند و در آنها تصمیمات نه از بالا بلکه بر اساس دمکراسی از پایین گرفته می‌شود؟
بله؟ در این صورت به سازمانی تعلق دارید که بر اساس اصول آنارشیستی عمل می‌کند!
یک اصل اساسی دیگر آنارشیستی تعلق داوطلبانه است. در واقع، خیلی ساده، در آنارشیسم مسئله بر سر این است که اصول حقیقی دمکراسی را در زندگی روزانه پیاده کرد. البته با این تفاوت که آنارشیست‌ها به جامعه‌ای اعتقاد دارند که در آن همه چیز بر اساس این اصول سازماندهی می‌شود و در آن همه گروه‌ها با موافقت داوطلبانه اعضا تأسیس شده‌اند. به این ترتیب اشکال سازمانی پایگانی [هیرارشی] و نظامی، که به وسیله یک سلسله فرمان از بالا به پایین شکل می‌گیرد، مانند ارتش، دستگاه اداری یا شرکت‌های بزرگ دیگر ضرورتی ندارند.
شاید شما باور نمی‌کنید که چنین دنیایی ممکن باشد. اما هر بار وقتی که شما بر اساس یک همگرایی و نه تهدید به یک توافق دست می‌یابید، هر بار که شما پیمان‌های داوطلبانه با کسی می‌بندید یا با او توافق می‌کنید و یا به یک نتیجه مشترک می‌رسید، به طوری که در روند آن بر مشکلات و یا نیازمندی‌های دیگران آگاهی می‌یابید، شما یک آنارشیست هستید، حتا اگر هنوز بر آن آگاهی ندارید.
آنارشیسم همان چیزیست که انسان‌ها، وقتی به آنها اجازه داده شود، آنچه را انجام بدهند که دلشان می‌خواهد و همان چیزیست که بتوانند با انسان‌های آزاد دیگری وارد همکاری شوند که بر آن مسئولیت متقابلی که با خود چنین آزادی‌ای را می‌آورد، آگاه هستند. این، ما را به یک نکته تعیین کننده دیگر می‌رساند: در حالی که انسان‌ها، هنگامی که با دیگران به طور برابر روبرو می‌شوند، می‌توانند خردمند و با ملاحظه باشند، اما در طبیعت آنهاست که به محض اینکه یکی بر دیگران قدرت مسلط می‌یابد، این موقعیت [برابر] را از دست بدهند. اگر انسان‌ها به قدرت مجهز شوند، آنگاه از آن تقریبا بدون استثناء به این یا آن شکل سوء استفاده خواهند کرد.
نمونه سه: آیا گمان می‌کنید بیشتر سیاستمداران آدم‌های خودخواه و از خودراضی هستند که فقط به فکر ترقی خودشانند و منافع عموم برایشان هیچ اهمیتی ندارد؟
اگر پاسخ‌تان بله است، پس، از انتقاد آنارشیستی به جامعه امروزی، دست کم به طور کلی، حمایت می‌کنید. آنارشیست‌ها معتقدند که قدرت فاسد می‌کند و کسانی که در تمام زندگی برای قدرت تلاش می‌کنند، آخرین کسانی هستند که باید در سپردن این قدرت به آنها اعتماد کرد!
آنارشیست‌ها معتقدند نظام اقتصادی کنونی انسان‌ها را بیشتر برای خودپسندی و بی‌رحمی آنها پاداش می‌دهد تا برای رفتار درست و مشفقانه آنها. بسیاری از انسان‌ها به این سخن باور دارند. تفاوت در این است که بسیاری فکر می‌کنند نمی‌توان کاری علیه آن کرد، یا، آن گونه که نوچه‌های قدرتمندان مانند ترجیع‌بند همواره تکرار می‌کنند، هر کاری اوضاع را خراب‌تر از آنچه هست خواهد کرد.
اما اگر هیچ کدام از اینها درست نباشد، چه؟
آیا دلیلی وجود دارد که توضیح داد چرا ما چنین فکر می‌کنیم؟ بیشتر پیش‌بینی‌ها درباره یک دنیای بدون دولت‌های ملی و یا بدون سرمایه‌داری با بررسی‌های دقیق نشان می‌دهد که همگی از اساس غلط بوده‌اند. جوامع بسیاری بدون دولت وجود داشته‌اند. در بسیاری از نقاط جهان انسانی‌هایی هستند که همین امروز خارج از کنترل دولت‌ها زندگی می‌کنند، بدون آنکه همدیگر را از بین ببرند. آنها مانند خیلی از انسان‌های دیگر خیلی ساده زندگی خودشان را می‌کنند. وقتی در این تأمل می‌شود که چگونه می‌توان این را در یک جامعه پیچیدهِ شهریِ فنی پیاده کرد آنگاه با سلسله‌ای از پرسش برخورد می‌کنیم که برایشان پاسخی نداریم چرا که کمتر کسی درباره‌‌اش می‌پرسد. آنارشیست‌ها فکر می‌کنند درست همین پرسش‌ها را باید مطرح کرد.
نمونه چهار: واقعا شما به آنچه برای فرزندانتان تعریف می‌کنید (یا والدین شما برای شما تعریف کردند) باور دارید؟
«موضوع سر این نیست که چه کسی شروع کرد»، «یک بی‌عدالتی، بی‌عدالتی دیگر را از بین نمی‌برد»، «وسایل‌ات را مرتب کن»، «آنچه را بر خود نمی‌پسندی، بر دیگری مپسند»، «به آدم‌ها برای اینکه مثل تو نیستند، بدی نکن». شاید ما باید سرانجام تصمیم بگیریم که وقتی به فرزندانمان می‌گوییم چه چیز خوب است و چه چیز بد، بدانیم که آیا می‌خواهیم به آنها دروغ بگوییم؟ یا اینکه آماده هستیم خود مطالبات خویش را جدی بگیریم. اگر واقعا درباره این آموزش‌های اخلاقی بالا به طور جدی اندیشه کنیم، آنگاه خیلی زود از آنارشیسم سر درخواهیم آورد.
مثلا به این یکی توجه کنید: «یک بی‌عدالتی، بی‌عدالتی دیگر را از بین نمی‌برد». اگر واقعا این حرف را جدی بگیریم، آنگاه تقریبا همه جنگ‌ها و همه سیستم حقوق کیفری پا در هوا خواهند شد. عین همین درباره تقسیم کردن وجود دارد.
مرتب به بچه‌ها می‌گوییم که آنها باید یاد بگیرند به نیاز دیگران توجه کنند و چیزی را که دارند تقسیم کنند و همدیگر را متقابلا حمایت کنند. ولی بعد که پا به دنیای واقعی می‌گذاریم این تصور را داریم که همه انسان‌ها به طور طبیعی خودخواه و در حال مسابقه دادن با یکدیگر هستند. یک آنارشیست در اینجا به این نکته توجه خواهد داد که آنچه ما به بچه‌هایمان می‌گوییم، درست است! در عمل هر دستاورد بزرگ در تاریخ بشریت و هر کشف و هر آنچه زندگی ما را به یک زندگی خوب تبدیل می‌کند، بر اساس همکاری و تعاون و کمک متقابل بنا شده است. بسیاری از انسان‌ها امروز برای دوستان و خویشان خویش بیشتر پول خرج می‌کنند تا برای خود. به احتمال زیاد همیشه افرادی وجود خواهند داشت که فکر می‌کنند همیشه در حال رقابت و مبارزه با همنوعان خود هستند. ولی با این همه دلیلی وجود ندارد که چرا باید جامعه را به چنین رفتاری تشویق کرد یا حتا انسان‌ها را تحریک کرد که بر سر نیازهای اساسی خود با یکدیگر مبارزه کنند.
نمونه پنج: آیا فکر می‌کنید که انسان‌ها از اساس در وجود خود فاسد و بد هستند یا گروه‌های معینی (زنان، رنگین پوستان، انسان‌های متوسط که نه پولدارند و نه دانش‌آموخته) حقیرند و باید توسط کسانی که بالاتر از آنها هستند، حکومت شوند؟
اگر پاسخ شما «بله» است، پس شما واقعا یک آنارشیست نیستید. اما اگر پاسخ شما «نه» است، پس نود درصد با اصول آنارشیستی مطابقت دارید و احتمالا بر اساس همان اصول نیز زندگی می‌کنید. هر بار که شما با یک انسان دیگر با ملاحظه و احترام برخورد می‌کنید، یک آنارشیست هستید. هر بار که شما به جای تصمیم گرفتن به عنوان یک فرد، با یافتن توافق‌های خوب و یا گوش دادن به دیگران، بر تفاوت‌های خود با آنها غلبه می‌کنید، شما یک آنارشیست هستید. هر بار که شما در موقعیتی قرار داشتید که می‌توانستید با زیر فشار قرار دادن کسی، خودتان به جای او تصمیم بگیرید ولی به جای این کار، با خردمندی و عدالت به همان شخص رجوع دادید، شما یک آنارشیست هستید. هم چنین هر بار که شما چیزی را با دوستانتان تقسیم می‌کنید، و یا با همدیگر تصمیم می‌گیرید چه کسی ظرف‌ها را بشوید و یا عادلانه رفتار می‌کنید، شما یک آنارشیست هستید.
حالا ممکن است شما بگویید همه اینها خوب و قشنگ است برای اینکه بتوان در یک گروه کوچک با همدیگر کنار آمد. اداره یک شهر یا یک کشور اما موضوع دیگریست. البته شما تا اندازه‌ای حق دارید. حتا اگر بتوان جامعه را غیرمتمرکز کرد و قدرت را تا جایی که ممکن است به انجمن‌های کوچک سپرد، باز هم چیزهایی وجود دارد که می‌باید آنها را در سطوح بالاتری هماهنگ کرد: از برنامه پرواز هواپیماها تا تصمیم درباره اهداف تحقیقات پزشکی. اما تنها به این دلیل که چیزی پیچیده است، به این معنا نیست که نمی‌توان آن را بر اساس تصمیم مشترک پیش برد.
آنارشیست‌ها ایده‌ها و دیدگاه‌های مختلفی درباره خودگردانی جوامع پیچیده تدوین کرده‌اند که توضیح آنها در این مقاله نمی‌گنجد. در اینجا به دو اشاره بسنده می‌کنیم: نخست اینکه، انسان‌های بسیاری وقت زیادی را صرف کردند تا مدل‌هایی برای یک جامعه واقعا دمکراتیک و سالم ارائه دهند. دیگر اینکه، هیچ آنارشیستی ادعا نمی‌کند که یک طرح بی عیب و نقص دارد. ما مطلقا نمی‌خواهیم یک جامعه قالبی و از پیش آماده شده تحمیل کنیم. در حقیقت ما خود نیز حتا به بخش کوچکی از مشکلاتی که بر سر راه ما برای رسیدن به جامعه‌ای که در آن تصمیمات به طور مشترک به وسیله همه شهروندان گرفته ‌شود، آگاه نیستیم. با این همه مطمئن هستیم تا زمانی که ما به اصول خود که چیزی جز احترام و انسانیت نیست، وفادار بمانیم، ابتکارات بشری می‌تواند همه این مشکلات را از میان بردارد.
*دیوید گرابر، مردم شناس 52 ساله آمریکایی، پژوهشگر و استاد دانشگاه در لندن، از بیش از سه دهه پیش یک آنارشیست شناخته شده است.
منبع:
http://faszinationmensch.com/2013/09/20/mit-hoher-wahrscheinlichkeit-bist-auch-du-ein-anarchist/

نوشته‌شده در مقالات سیاسی, آنارشیسم, اجتماعی | برچسب‌خورده با , , | دیدگاهی بنویسید