همه دولتها اشغالگرند!آنارشیسم تنها آلترناتیو موجود است

هر دولتی که شکل گرفته ، در پروسه شکل گیری یا با سرکوب مردم جامعه همراه بوده یا برای تثبیت خود متوسل به سرکوب مردم شده است یا برای کشور گشایی یا برای جلوگیری از تجزیه حکومت خود دست به سرکوب و کشتار حتی گسترده زده است.(تاریخ گواه آن است )

همه دولتها اشغالگرند چراکه سرزمین مردم کشورهای جهان  را اشغال کرده اند و با دستگاه های پلیس ، زندان ، ارتش ،سازمان های امنیتی ، قوه قضائیه  و با همه دیگر نهاد ها و ابزار سرکوب بر مردم حکومت می کنند و مشغول به غارت ثروت ملی و چپاول سرمایه عمومی مردم هستند.

بنابراین یک دولتی از دولتی دیگر اشغالگرتر نیست و همه اشغالگرند ، (همانطور که بزرگترین تروریسم ، تروریسم دولتی است و ابعاد ترور و کشتار دولتها با هیچ فرد یا گروه تروریستی قابل مقایسه نیست ) و حکومتی که به همه مردم باید تعلق داشته باشد را در انحصار خود قرار داده اند و خود را صاحب جان و مال مردم می دانند.

قوانین دولتها نه برای رفاه و جهت رفاه عمومی بلکه برای چگونه حکومت کردن و غارت کردن ثروت متعلق به مردم است.قوانینی که توسط حکومتگران تدوین و تنظیم می شود در جهت منافع دولت حاکم و نهاد های وابسته به آن است و نه لزوما در جهت مناقع عموم مردم بالاخص مردم ستمدیده و محروم که در فقر و فلاکت با رنج و عذاب زنده اند.

هیچ نظارتی از طرف مردم بر دولتها وجود ندارد و از حقایق پشت پرده سیاستمداران ، قدرتمندان و نهادهای امنیتی و جاسوسی آنها بی اطلاع هستند و حکومتها به طور کامل مردم را تحت نظارت و جاسوسی خود قرار می دهند. (استناد به افشاگری های ویکی لیکس )

پاینوشت : #آنارشیسم_تنها_آلترناتیو_ممکن_است

نوشته‌شده در Uncategorized | دیدگاهی بنویسید

اون راست میگفت ، پیر مرد یک جنایتکار بود

‎اون راست میگفت ، پیر مرد یک جنایتکار بود!</p><br /><br />
<p>من و دوستم در مغازه نشسته بودیم و درباره سرنوشت ایران بعد انقلاب صحبت میکردیم یک اقای مسنی وارد شد و درخواست کپی از اسنادی که در دستانش بود را  کرد دوستم بلند شد و کارش را انجام داد ، یک دفعه بازهم جو من رو گرفت پرسیدم چرا انقلاب کردید بدون هیچ مقدمه ای ، پیر مرد جا خورده بود شروع کرد به صحبت کردن میگفت:من دیدم زمانی که پشت یک دیوار در طبقه بالای یک ساختمان انقلابی های جوان جمع شده بودند و شعار علیه شاه میدادند  ، از پشت دیوار یک تیرانداز بود که با شلیک به سر یا قلب اونها رو از پای در میاورد ، خیلی ها جلو من کشته شدند جوانهایی که نظیر اون رو تا امروز ندیدم !<br /><br /><br />
پیر مرد ادامه داد ، من کلت کمری داشتم برداشتمش از پشتم و به سمت پشت خیابان رفتم و با بالا رفتن از خانه پشتی وارد خانه شدم یک افسر و یک سرباز بودند و افسر بود که دقیق میزد و به سرباز دستور شلیک میداد من افسر را با شلیک گلوله به سرش کشتم  و سرباز را با خودم بردم پایین و.........<br /><br /><br />
من غلط کردم من نباید ان افسر را میکشتم ان افسر فقط چند نفر را میکشت اما حکومتی که ان جوانان به بار اوردند تا کنون میلیونها جوان را کشته است مملکتمان را به خاری و نابودی کشانده جوانها بیکار و افسرده شدند و امیدی به اینده نیست ایران ویران شده و من مو سپید مقصرم ان افسر فردا را میدید ولی من کور بودم من جنایتکارم!</p><br /><br />
<p>بدون خداحافظی رفت ، اون راست میگفت ، پیر مرد یک جنایتکار بود!‎

من و دوستم در مغازه نشسته بودیم و درباره سرنوشت ایران بعد انقلاب صحبت میکردیم یک اقای مسنی وارد شد و درخواست کپی از اسنادی که در دستانش بود را کرد دوستم بلند شد و کارش را انجام داد ، یک دفعه بازهم جو من رو گرفت پرسیدم چرا انقلاب کردید بدون هیچ مقدمه ای ، پیر مرد جا خورده بود شروع کرد به صحبت کردن میگفت:من دیدم زمانی که پشت یک دیوار در طبقه بالای یک ساختمان انقلابی های جوان جمع شده بودند و شعار علیه شاه میدادند ، از پشت دیوار یک تیرانداز بود که با شلیک به سر یا قلب اونها رو از پای در میاورد ، خیلی ها جلو من کشته شدند جوانهایی که نظیر اون رو تا امروز ندیدم !
پیر مرد ادامه داد ، من کلت کمری داشتم برداشتمش از پشتم و به سمت پشت خیابان رفتم و با بالا رفتن از خانه پشتی وارد خانه شدم یک افسر و یک سرباز بودند و افسر بود که دقیق میزد و به سرباز دستور شلیک میداد من افسر را با شلیک گلوله به سرش کشتم و سرباز را با خودم بردم پایین و………
من غلط کردم من نباید ان افسر را میکشتم ان افسر فقط چند نفر را میکشت اما حکومتی که ان جوانان به بار اوردند تا کنون میلیونها جوان را کشته است مملکتمان را به خاری و نابودی کشانده جوانها بیکار و افسرده شدند و امیدی به اینده نیست ایران ویران شده و من مو سپید مقصرم ان افسر فردا را میدید ولی من کور بودم من جنایتکارم!

بدون خداحافظی رفت ، اون راست میگفت ، پیر مرد یک جنایتکار بود!

منبع

پاینوشت: مطلب دریافتی از دگراندیشان

نوشته‌شده در مقالات دگر اندیشان | 3 دیدگاه

گفتگویی با نزدیکان یکی از اعدامیان

گزارشی از : «صدای بی صدایان «در دفاع از محکومان به اعدام و زندانیان غیر سیاسی و خانواده های آنان 
 

بنان یحیی نیا
۲۰ اسفند ۱۳۹۲
مقدمه: گفتگوی ما با این سوالات شروع شد که در واقع سئوالات خواهر اعدامی بود.می‌شود یک سوال بپرسم؟ می‌خواهم بدونم یک شب قبل از اعدام بهشون آمپولی، مورفینی، چیزی می‌زنند؟ که فکرو خیال نکنند؟ نوید دوست من بود که خواهرش برای من تعریف کرد که شب‌ها به خاطر این موضوع اصلا نمی‌خوابه. می‌خواهد ببیند که برادرش خیلی زجر کشیده؟؟؟؟از شنیدن اعدام شدن نوید متاسفم، امیدواریم هرچه زود‌تر اعدام در همه دنیا و مخصوصا ایران متوقف بشود، نه چیزی تزریق نمی‌شود و بعضا پا‌ها به خاطر ترس قفل می‌شود و یا زندانی نمی‌تواند حرف بزند و اعتراض بکند، مثل برق گرفتگی می‌ماند، البته ممکنه استثناء هم باشد، آرام بخشی، چیزی بدهند.یک روز قبل از اعدام که رفتیم نوید را دیدیم درست نمی‌تونست حرف بزند. واقعا برا همچین مملکتی من متاسفم که انقدر راحت جوونارو زجرکش می‌کنند. کاش حداقل نوید گناهکار بود. دلم کمتر می‌سوخت. چقدر طول می‌کشه از وقتی بالای دار می‌رن تا بیهوش بشن؟ ببخشید من انقد سوال می‌کنم. امیدوارم درک کنید. روزو شبمون شده گریه و زاری. همش تو فکرشیم. مخصوصا فکر اون شبی که تا صبح چه جوری تحمل کرد؟لطفا در مورد نوید و همچنین نحوهٔ متهم شدن ایشون توضیح دهید؟ نوید اهل فولادشهر اصفهان بود که ۲۸ بهمن ۹۲ در زندان شهاب کرمان بی‌گناه اعدامش کردند. نوید استاد تکواندو در شهرمان بود و در کنار این کار با ماشین خودش در تاکسی تلفنی محله کار می‌کرد. ماجرا به این صورت شد که در ۲۷ تیرماه ۱۳۹۱ روزی تلفنی به او شد و از وی خواستند که به علت اینکه راننده هست یک ماشین را از کرمان به اصفهان بیاورد و در قبال این کار مبلغ ۱ میلیون تومان دریافت کند. نوید با وجود بی‌اطلاعی این ماشین را به سمت اصفهان آورد که در راه موتور ماشین آتش گرفت و با صاحب ماشین که شخصی به نام ++++ بود تماس گرفت و مالک خودرو به او گفت ماشین را در خاور بگذارد و به اصفهان بیاید و وی نیز با سادگی این کار را انجام داد و در ایست بازرسی مرصاد کرمان ماشین را گشتند و در باک بنزین ماشین ۲۲ کیلو ۳۰۰ گرم هرویین کشف کردند. خلاصه نوید به مدت ۲ ماه در زندان کرمان بود و با کمک کردن به پلیس بعد از دو الی سه ماه، صاحب ماشین و مواد را دستگیر کردند. با وجود تمام خوشحالی ما که خود فرد مذکور اعلام کرد که تمام مواد مال خودش است و نوید بی‌گناه است اما بعد از یک ماه دادگاه اعلام کرد که نوید هنوز باید در زندان به سر برد. متهم اصلی با وجود پول فراوانی که داشت توانست روند رسیدگی به پرونده را عوض کرده و تمام پرونده را بنام نوید تمام کند. خواهر و مادر نوید خیلی دوندگی و تلاش کردند. پدرش را هم دو سالی بود که از دست داده بود. خانواده‌اش متاسفانه وضعیت مالی خوبی نداشتند که بتوانند وکیل بگیرند. هرکجا رفتند برای وکیل حرف از ۲۰۰ میلیون به بالا بود. به رییس جمهور نامه دادند زیرا امکان ملاقات حضوری نمی‌دادند. چندین بار در دیوان عالی کشور اعتراض کردند اما هیچ جوابی ندادند. به ملاقات رییس کل دادگستری حاج آقا توکلی رفتند پس از کلی تلاش اجازه ملاقات گرفتند، تمام مدارک تکواندو و باشگاهی نوید و حتی استشهاد محلی از همه همسایگان و ورزشکاران تیم‌های ذوب آهن و… و امضای رییس شورای شهر را به ایشان دادند با وجود قولی که دادند و خانواده ایشان را خاطرجمع کردند اما کاری نکردند. خلاصه نوید را در روز ۲۸ بهمن بی‌گناه به پای چوبه دار بردند و اعدامش کردند. الان صاحب اصلی بار در زندان به سر می‌برد با وجود اینکه ۲۰ سال حبس فقط به او خورده و شاید دوباره با پول بتواند تا سال دیگر بیرون بیاید. می‌خواهم این را بگویم: امروز صبح بعد از چند ماه انتظار از دفتر ریس جمهوری به خواهرش زنگ زدند و گفتند می‌خواهیم به درخواستتان رسیدگی کنیم. خیلی جالب بود این همه مدت رسیدگی نکردند الان که کار از کار گذشته بود می‌خواستند کاری کنند. خواهش می‌کنم اعلام کنید که نوید بی‌گناه اعدام شد. تنها کاری که می‌تونم برای شاد کردن روحش کنیم همینه. حداقل شاید با این کار جون چند جوان دیگر را نجات دهیم. مملکت ما جوان را نمی‌شناسد. آرزوهای جوانان را نمی‌بیند فقط می‌کشد و اعدام می‌کند….
نوید چند سال داشت و آیا ازدواج کرده بود؟ متولد ۱۳۶۲ مجرد بود ولی سرپرست مادر و خواهرش بود
آیا سو سابقه داشتند؟ اصلا هیچ سابقه ایی
آیا به وجه ۱ میلیون تومان برای کرمان تا اصفهان شک نکرده بودند؟ فکر نمی‌کنم چرا ما هم خیلی شک کردیم که چرا نوید همچین کاری کرد، شاید هم خود نوید از یه چیزی با خبر بود اما هیچ وقت به ما چیزی نگفت و در پرونده هم ادعای بی‌اطلاعی کرده است.
متهم اصلی از اقوام بودند؟ نه از دوستان قدیمی‌اش
متهم اصلی دارای سابقه قضایی است؟ بله، حتی روزی که گرفتنش با ۱۰ گرم شیشه دستگیر شد اما در پرونده اصلا قید نشد دو تا از برادرهای متهم اصلی هم حدودا ۲سال پیش اعدام شدند
آیا شما و یا خانواده‌اش سعی کردید ماجرا رو رسانه ایی کنید؟ به کجا؟ نمی‌دانستیم ما آنقدر مطمن بودیم به بی‌گناهی نوید که همش فکر می‌کردیم بهش عفو می‌خوره
در مورد روند رسیدگی به پرونده و زمانی که حکم اعدام به نوید دادند کمی توضیح دهید؟ حکم اول نوید دقیقا شهریور ماه بود که به خانوادش اعلام شد اما نوید گفت باید اعتراض بزنیم به دیوان عالی و خواهرش هم اینکارو کرد و تا شش ماه هیچ خبری نشد تا ۲ ماه پیش که دوباره حکم دوم به نوید ابلاغ شد نوید در کمال ناباوری دوباره اعتراض زد اما به اعتراضش جوابی ندادند حتی خواهر نوید پیش رییس کل دادگستری هم رفت تا رسیدگی کنند اما رسیدگی نکردند.
بعد از اعتراض آیا دوباره پرونده بررسی شد و نوید به دادگاه رفت؟ نه اصلا نوید رو به دادگاه نبردند و فقط بهش ابلاغ حکم کردند. سوال ما هم همینه پس جواب اعتراض‌های ما چی شد!؟
به شعبه و به قاضی پرونده اعتراض کردید؟ بله به حکمی که دادند اعتراض کردیم خواستار رسیدگی دوباره شدیم اما توجهی نشد حتی به رییس جمهور هم نامه دادیم جوابی ندادند تا ۲روز پیش تازه زنگ زدند برای رسیدگی اما الان؟
بعد از تماس از نهاد ریاست جمهوری ایا اعلام کردید که روند رسیدگی درست نبوده و شما اعتراض داشتید بله گفتند اگه درخواستی دارید حتما به تهران بیایید و ما هم درخواست حکم متهم اصلی را کردیم
در مورد خانواده نوید بگید الان با از دست دادن نان آور خانواده زندگیشان چطور می‌گذره؟
در مورد مادرشان بگید؟ خیلی بد. مادرش افسردگی گرفتن و هر روز از ساعت ۱ بعد از ظهر تا ساعت ۵ عصر سر مزار نوید هستن به گفته خواهرش زندگیمان شده قبرستان توی خونه هم همه جارو تاریک می‌کنیم نوید برای ما تمام زندگیمان بود
به نظر شما مقصر اصلی کیه متهم اصلی یا اجرا نشدن درست قانون؟ متهم اصلی، اون با پول خودش رو نجات داد
فکر نمی‌کنید گناه کسی که با گرفتن پول جان بی‌گناهی رو گرفته بیشتره تا کسی که پول داده؟ نوید توی دفتر خاطرات زندان نوشته که من واقعا بی‌گناهم
ایا نوید و یا خانواده‌اش از لحاظ مالی مشکل داشتند برای زندگی؟ نه زیاد، مستمری می‌گیرند حدودا ۷۵۰ هزار تومان
درباره شب اعدام توضیح می‌دهی؟ چه احساسی داشتی؟ من نرفته بودم اما خواهرش می‌گفت «ما شبی که نوید دیدیم داغون شدیم، نوید نمی‌تونست درست حرف بزنه و خیلی سعی می‌کرد خودش رو کنترل کنه اما گریه کرد
اگه متهم اصلی حکم اعدام بگیره خوشحال می‌شید؟
بله اگه متهم اصلی حکم اعدام بگیره کمی از داغ دل خانواده نوید کم می‌شه
صحبتی برای بقیه که ممکن مشکل شمارو داشته باشند دارید؟
بله می‌خوام بگم فکر نکنید ضرب المثل‌های قدیمی هنوز پابرجاست، ما با خیال اینکه بی‌گناه تا پای دار می‌ره، بالای دار نمی‌ره تکیه کردیم اما نوید بی‌گناه تا پای دار رفت بالای دار هم رفت ما تا صبحی هم که رفتیم جنازه‌اش رو تحویل بگیریم هم هنوز دلخوش بودیم که نوید اعدام نشده ما خیلی امیدوار بودیم که نوید اعدام نمی‌شه همش منتظر عفو از طرف ریس جمهور و عفو ۲۲ بهمن بودیم.
پاینوشت: اعدام برای هیچکس
“صدای بی صدایان “در دفاع از محکومان به اعدام و زندانیان غیر سیاسی و خانواده های آنان
نوشته‌شده در مصاحبه, اجتماعی, حقوق بشر, زندان و اعدام | دیدگاهی بنویسید

مختصری در باره ما و سایت عصر آنارشیسم

با نگاهی اجمالی و گذرا به تاریخ آنارشیسم نشان می‌دهد – همانطور که احمد شاملو در باره آنارشیسم می‌گوید:» انسانی‌ترین آرمانی است که دو هزار و پانصد سال پیش برای آسایش انسان‌ها و رسیدن آدمی به کمال مطلوب عرضه شد: – ایده‌های آنارشیستی و آزادمنش را می‌توان تا مکتب فکری لائوتسه در ۲۵۰۰سال پیش پی گرفت اما بصورت رسمی و علنی تحت عنوان آنارشیسم از قرن ۱۸ بسیاری خود را آنارشیست نامیدند و در راه آزادی و آرمانهای انسانی آن مبارزه کردند. با این وجود، هیچ عصری مانند قرن ۲۱ برای رشد اندیشه‌های آنارشیستی آماده نبوده است و به کلامی دگر عصر آنارشیسم آغازی دوباره یافته است.
حتما این سئوال مطرح است که چرا آنارشیسم؟ در پاسخ باید اذعان داشت که دولت و حکومت‌ها در جهان خصوصا سالهای اخیر بنا به اشتباهات فاحش، دردآور و غالبا مرگ آفرین خود از سوی مردم غیر قابل اطمینان شده‌اند و مردم و حتی انتخاب کنندگانشان به نواقص و کاستی‌های ناشی از اتخاذ سیاست‌های اشتباه آنان واقف شده‌اند. همانطور که می‌دانید دولتهای به اصطلاح چپ سوسیالیستی در عرصه جهانی موجودیت خویش را یکی بعد از دیگری از دست دادند و خود نیز به جرگه دولتهای راست پیوسته‌اند.

پیشرفت غیرقابل تصور تکنولوژی خصوصا در قسمت دنیای مجازی و ارتباطات ضمن موثر و مفید بودن آن در بخش معاوضه و مبادله اطلاعات از یک سوی و از سوئی دیگر وسیله‌ای است برای دولت‌ها که بدون اجازه وارد دنیا و حریم خصوصی شهروندان شده و اطلاعاتی که خود می‌پسندند، دریافت کنند. به زبان دیگر کنترل پلیسی فرا‌تر از مرز در ظاهر تحت عنوان مبارزه با خلاف و تروریسم؛ اعمال می‌شود. افشاگری‌های اخیرادوارد اسنودن عمق فاجعه را نشان داد که چگونه دولتهای مدعی دموکراسی حتی اگر منافع آن‌ها مستقیما هم در خطر نباشد! برای کنترل و نفوذ و مهندسی بیشتر افکار عمومی در جهت امیال خویش آزادی وحریم خصوصی مردم را براحتی محدود و نقض می‌کنند.
چنانکه آشکار است: دولت‌ها از منافع و سیاست خودساخته خویش در مقابل خاستگاه انسان و انسانیت حمایت می‌کنند. در بحران‌های مالی جهانی سرمایه داری باتلاش دولت‌ها بدهی بانک‌ها و مراکز مالی – اقتصادی از جیب مردم پرداخت شد. نقش مخرب دولت‌ها در جنگ‌های داخلی و خارجی، به بیراهه بردن مبارزات مردم خاورمیانه و حمایت دیگر دولت‌های موجود از دیکتاتوری‌ها تا آخرین روز زمامداریشان. جلوگیری از ورود پناهجویان به کشورهای غربی و اروپائی و غرق شدن پناهجویان… فساد گسترده و مافیایی دولت‌ها مورد اخیر ترکیه که منجر به دستگیری و برکناری گسترده مقامات به اتهام پولشویی و دریافت رشوه شد و بسیار موارد دیگر که بین تمامی دولتهای دنیای کنونی مشترکند. این‌ها همگی دلایل نشان دهنده بی‌کفایتی دولت‌ها هستند ودیگر اینکه هیچ کنترلی از طرف شهروندان بر عملکرد دولت‌ها وجود ندارد و تجربه نشان می‌دهد که حکومت و دولت‌ها، هنگام فاجعه خود را پاسخگوی مردم نمی‌دانند و ما متاسفانه بطور فزاینده، شاهد نقش مخرب و سرکوبگر آنان هستیم.

در آغاز قرن ۲۱ ما همچنان شاهد انباشت ثروت و تمرکز قدرت و سلطه سرسام آور مذهب بر اندیشه و زندگی انسان و ادامه نابودی محیط زیست و خطر انقراض گونه‌های جانوری‌ای هستیم که سیستم‌ها برای سود آوری بیشتر در حال بهره وری لجام گسیخته از آن‌ها است. ضبط اموال و منابع و ثروتهای عمومی که متعلق به تمامی مردم جامعه است تحت عنوان فریبنده خصوصی سازی و سرازیر نمودن این ثروت‌ها به جیب‌ها و حسابهای بانکی اقلیتی از دست اندرکاران، نزدیکان و وابستگان حکومتی نمونه دیگری از دزدی آشکاری است که امروزه حتی حکومت آخوندی ایران برای عقب نماندن از قافله دزدان جهانی به آن شدت بخشیده است.
با توجه به شرایط امروز جهانی و خصوصا ایران ضروری است که اپوزیسیون حکومت امروز ایران مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد: اپوزیسیون فعلی شامل ده‌ها سازمان و گروه می‌شوند که بخشی از آن به دنبال تشکیل یک دولت کمونیستی هستند و کمونیستهای دولتگرا محسوب می‌شوند و بخش دیگری به دنبال تشکیل دولتهای راست لیبرالیستی هستند که نیروهای راست دولتی محسوب می‌شوند. ناگفته نماند کم نیستند هواداران حکومت‌های استبدادی از نوع نظامی و حتی دینی. ۳۵ سال است که جمهوری اسلامی همچنان بر اریکه قدرت است اما چپ‌های دولتگرا و راست‌های دولتگرا در حالیکه بر سر شیوه حکومتداری دعوا دارند، دعوای خود را بر سر بدیل معرفی می‌کنند. از اینرو اولین قدم این است که معنای بدیل و تفاوت آن با شیوه حکومتداری روشن شود. شیوهٔ حکومتداری امری تئوریک و انتزاعی است که جمعی از نخبگان سیاسی بر اساس آموزه‌های خود و نه لزوماً واقعیات و معضلات جامعه، در اتاقهای فکری خود آن را فرمولبندی کرده و سپس با شیوه‌ها و یا بهتر است بگوییم با حقه‌های مختلف سعی در به کرسی نشاندن آن در جامعه می‌کنند. اما حاصل و نتیجهٔ چنین رویکردی جز حاکمیت عده‌ای قلیل به اصطلاح «نخبگان سیاسی» بر جامعه چیست؟ در چنین حالتی با تصور جایگزینی یکی از جریانهای مخالف بر کرسی حکومت، رویای تغییر جهان در جهت بهبودی تا چه میزان می‌تواند جامه عمل به خود بپوشاند؟ پاسخ این پرسش در گرو درک تمایز میان شیوهٔ حکومتداری و بدیل یا به عبارتی تئوری و عمل است. اگر تئوری در اتاقهای فکر و در غیاب مردم فرموله می‌شود، بدیل در بطن واقعیت و با حضور مردم ساخته می‌شود. بدیل و تغییر از جنس عمل است. آیا بدون عمل جهان تغییر خواهد کرد؟ خیر. بدون عمل نیز بدیلی ساخته نخواهد شد. اما این تغییر جهان از کجا شروع می‌شود؟ از داخل همایش‌ها برای پیدا کردن اشتراکات و رسیدن به توافقات بیشتر؟ یا از دل جایی که بیکاری و فقر بیداد می‌کند؟ ناامنی و استثمار بیداد می‌کند؟ بدیل آن عمل، کنشی است که در واقعیت سیاه جهان نمود پیدا می‌کند و واقعیتی از جهان را به سمت روشنایی تغییر می‌دهد.
طبیبعی است که جریانهای سیاسی مختلف می‌توانند بی‌وقفه بر سر آنچه خود بدیل می‌نامند، مناقشه داشته باشند. اما – تا ابد- هیچ تغییری در جهان ایجاد نخواهند کرد. حتی اگر این اقبال را بیابند که کرسی حکومت را به نفع خود بربایند؛ نخواهند توانست جامعه را در جهت رفع معضلات (نمونه کشورهای اروپای شرقی…) هدایت کنند. زیرا عامل تغییر دهنده و نیروی بدیل ساز یعنی مردم هیچ نقش و جایگاه تغییردهندگی و بدیل سازی در تئوریهای اتاق فکری آن‌ها ندارد. آنچه اکنون وجود ندارد یا به شدت مورد غفلت است این است که چگونه نظم حاکم و وضع موجود در عمل و واقعیت (و نه تئوری محض) کنار زده شود و جامعه آزاد و انسانی جایگزین گردد؟
نظام سرمایه داری جدا از تئوری‌ها و افتراق‌ها و اشتراکاتی که مسلماً آن هم در حیطه تئوری و عمل با آن‌ها دست به گریبان است، یک واقعیت است! بنابراین بی‌مورد نخواهد بود بدیل سرمایه داری نیز رخ نشان دهد! به این اعتبار، بدیل یعنی اینکه اگر نظم کنونی در تسلط سرمایه و سرمایه داری است، در عمل می‌باید دنبال‌‌‌ رها شدن از این نظم مسلط باشیم و در ایجاد جامعه آزاد انسانی کوشا باشیم. بدیل یعنی اینکه چیزی را که در واقعیت وجود دارد، در واقعیت هم شروع کنیم به کنار زدن و جایگزین کردن آن نه در دیالوگ‌های بی‌نتیجه و بی‌انتها.

آنچه در پایان باید گفت این است که هدف از انتشار این تارنما، وارد شدن به مباحث آنارشیستی و نگاهی به بخشی از اخبار و تحلیل مسائل خبری سیاسی روز است. در این تارنما کوشش شده است که مخاطبان با ادبیات آنارشیستی آشنا شوند و خود به قضاوت واقعیت آنارشی و آنارشیسم بنشینند.
پس از انتشار آزمایشی سایت عصر آنارشیسم برای مدت کوتاهی اما اینک با تغییرات جدید در سایت، مجددا آغاز بکار می‌کنیم.
تارنمائی که در پیش رو دارید ثمره کار جمعی عده‌ای از دوستانی است معتقد به فرهنگ آزادمنش و آنارشیستی که مبلغ رفتاری متمدنانه با همه موجودات زنده و طبیعت هستند.

از آنجائی که هیچگونه ادعائی دال بر آگاه بودن به تمامی مسائل جنبش نداریم، لذا علاقمندان را به کار مشترک و همکاری در زمینه تفکر آزادمنش فرا می‌خوانیم.
لازم به ذکر است که مسئول محتوای مطالب نوشته شده ارسالی به سایت نیستیم و مقالات منتشر شده به معنای رد یا تائید محتوای مقالات یا تائید یا رد نویسند یا مترجم مقاله درج شده نیست.
لطفا با طرح نظرات و انتقادات خود از طریق ایمیل برای بهبود سایت به ما کمک کنید.
 آدرس تماس info@asranarshism.com

عصر آنارشیسم

 http://asranarshism.com/

 دوشنبه، ۲۱ بهمن ۱۳۹۲

نوشته‌شده در آنارشیسم | برچسب‌خورده با | دیدگاهی بنویسید

رادیو آنارشی : رابطه آنارشیسم و همجنسگرایی چیست؟

رادیو آنارشی : رابطه آنارشیسم و همجنسگرایی چیست؟

رابطه آنارشیسم و همجنسگرایی چیست؟ شما را به مشارکت در این گفتگو هم مستقیما هم از طریق ضبط کردن صداتون یا ارسال نظر کتبی‌ تون دعوت می‌کنیم. لطفا به بحث‌هایی‌ که در گفتگو مطرح شدند توجه فرمایید: بحث ۱ ) ریشه‌ اعتقادات تبعیض آمیز مربوط به «عرفِ جامعه» است که از مذهب آمده ؛ بحث ۲ ) در تحقیقات علمی‌ نشان داده شده که همجنسگرایی مشخصاً طبیعی است چون ا ) همجنسگرایی یک گرایش بیولوژیک است و انتخابِ افراد نیست، ب ) همجنسگرایی در طبیعت و حیواناتِ دیگر بسیار دیده میشود ؛ س ) ژنِ همجنسگرا در مردان باعث تولید مثل بیشتر در خانواده میشود (توسط خواهرِ مردِ همجنسگرا) ، د ) مردان همجنسگرا در نگهداری بچه‌ها استعداد دارند و نقش‌های بسیارِ با ارزشی در جامعه بازی میکنند ؛ بحث ۳ ) از لحاظِ انسانی‌ و دموکراتیک حقوق اقلیت‌ها باید همیشه تضمین باشند ولی‌ تضمینِ حقوق اقلیت‌ها به نفع کلِ جامعه هم هست چون بهانه ی اصلی‌ِ دیکتاتور‌ها برای حبسِ کلِّ جامعه مقابله با اقلیت‌ها هست ؛ بحث ۴ ) آنارشیست‌ها به نوبه خودشون وظیفه دارند برای همجنسگرا‌ها مبارزه کنند چون مدافع آزادی‌های تک تکِ افرادِ جامعه هستند و همجنسگرا‌ها مشکلات امنیتی در ایران بیشتر دارند. در تاریخ هم دیده میشود که آنارشیست‌ها و همجنسگرا‌ها در فعالیت‌های سیاسی اجتماعی و فرهنگی‌ بسیار به هم نزدیک بوده اند. برای تماس و مشارکت در این گفتگو می توانید با فیسبوک شبکه آنارشیستی تماس برقرار کنید

نوشته‌شده در همجنسگرایی, آنارشیسم, رادیو آنارشی | برچسب‌خورده با , , | دیدگاهی بنویسید

«صدای بی صدایان» در دفاع از زندانیان و محکومان به اعدام غیرسیاسی



هدف ما دفاع از هر کسی است که به اتهامات یا به دلایل غیرسیاسی در زندان به سر می برد و یا حکم اعدام برایش صادر شده است. به باور ما، دستگاه قضایی رژیم جمهوری اسلامی، ناعادلانه و غیرانسانی است؛ چرا که قوانین جزایی آن که بر اساس شریعت اسلامی است، به علاوه دیگر سیاستها و قوانین ناعادلانه رژیم، عامل اصلی ناهنجاری های اجتماعی در ایران است.
ما مخالف اعدام و مخالف زندان هستیم و آن را غیرانسانی می دانیم و از همه زندانیان با هر جرمی دفاع می کنیم و معتقدیم که با زندانیان غیرسیاسی همانند زندانیان سیاسی در زندان های جمهوری اسلامی رفتار ضدانسانی صورت می گیرد. احساسات و سرنوشت خانواده های این زندانیان نیز برای ما مهم است؛ چرا که خانواده زندانیان سیاسی عموما از خانواده زندانیان اجتماعی در وضعیت بهتری در نزد افکار عمومی قرار دارند، و خانواده های زندانیان اجتماعی بی پناه تر هستند و درد فقدان عزیزان خود را باید به تنهایی به دوش بکشند.
از دید ما، بسیاری از کسانی که در زندان به سر می برند و حقوق انسانی شان پایمال می شود، عمدتا از طبقه محروم جامعه هستند، و بنابراین، خود و خانواده های شان نیاز به کمک و حمایت دارند. به باور ما، زندان طرد کسانی است از افراد جامعه که دچار مشکل شده اند. وقتی کسی در زندان به همراه کودکش به سر می برد، به او تجاوز می شود یا با او برخورد غیرانسانی می شود، دیگر فرقی نمی کند که زندانی سیاسی باشد یا غیرسیاسی. وقتی کسی را در زندان شکنجه می کنند، برای ما فرقی نمی کند که جرمش چیست .
ما تلاش می کنیم که با کمک مردم، اسامی اعدام شدگان و محکومان به اعدام و زندانیان اجتماعی را جمع آوری کنیم و رفتاری که با آنها شده است را منعکس کنیم و منبعی باشیم مانند یک بانک اطلاعاتی حقوق بشری که ظلم هایی که دستگاه قضایی جمهوری اسلامی نسبت به آنها روا داشته است را افشا کنیم. حمایت از زندانیان گمنام، محروم و بی پناه از جمله وظایف ماست؛ و امیدواریم به مرور بتوانیم پای درد دل آنها و خانواده شان نیز بنشینیم.
لطفا مطالب خود را از طریق پیام خصوصی در فیسبوک به شکل ناشناس و با اسم مستعار برای ما بفرستید تا منتشر کنیم. می خواهیم بدانیم و به دنیا نشان دهیم که چه برخوردهای غیرانسانی ای با زندانیان اجتماعی در ایران می شود و چه مشکلاتی برای خانواده های آنها به وجود آمده است. امیدواریم با کمک مددکاران اجتماعی و وکلا و خانواده ها و مردم بتوانیم صدای بی صدایان زندانی باشیم. به یاد داشته باشیم که زندان فرار از حل معضلات اجتماعی است و حکم قرنطینه کردن کسانی را دارد که به آن دچار شده اند. پس زندان و اعدام، راه مبارزه با ناهنجاریهای اجتماعی نیست.

«صدای بی صدایان»
دوشنبه، ۴ آذر ۱۳۹۲
صفحه فیسبوک «صدای بی صدایان» » در دفاع از محکومان به اعدام و زندانیان غیر سیاسی و خانواده های آنان»

https://www.facebook.com/sedaye.bisedayan

 
نوشته‌شده در فراخوان, مقالات سیاسی, آنارشیسم, اجتماعی, حقوق بشر, زندان و اعدام | برچسب‌خورده با , , , | دیدگاهی بنویسید

دلگير تر از هميشه

قلم

 

  • دلگير تر از هميشه … سامان رسولپور مي نويسد.

    حق ندارید اسامی فارسی روی فرزندانتان بگذارید. حق ندارید به زبان فارسی درس بخوانید. حق ندارید روزنامه فارسی منتشر کنید. چون زبان رسمی کشور «کردی» است. مذهب رسمی کشور «سنی» است. فارس‌ها و ترک‌ها حق ندارند رییس جمهور و وزیر باشند. حق ندارند مدیران شهری و منطقه ای خودشان را انتخاب کنند. نیروهای امنیتی کرد و عرب و بلوچ تمامی شهرهای فارس نشین را تبدیل به پادگان کرده‌اند. کردها و بلوچ‌ها، هر روز به طور متوسط یک یا دو کاسب‌کار مرزی فارس زبان را می‌کشند؛ و هر دو سه روز یک بار، یک کودک آن منطقه پایش روی مین می‌رود. فارس‌ها مرزداران غیور و اصیل کشور هستند که از همه ایرانی‌تر هستند.

    روشنفکران و ملی گرایان افراطی کرد، فارس‌ها را به دلیل مجاورت فرهنگی و زبانی و اشتراکات تاریخی با افغانستان و تاجیکستان و مبادلات فرهنگی و تاریخی بینشان، متهم به تجزیه طلبی می‌کنند. اکثریت کردها هم از حکومتشان ناراضی هستند. کردها می‌گویند این حکومت، منافع ما را هم تأمین نمی‌کند. حقوق ما را هم نقض می‌کند. روشنفکران کرد معتقدند که فارس زبان‌ها حق دارند در حد یکی دو واحد اختیاری زبان مادریشان را یاد بگیرند. اما حق ندارند از حق تعیین سرنوشت خود بگویند. ملی گرایان کرد می‌گویند: فارس‌ها باید به «باید» و «نباید»هایی که برایشان تعیین و تعریف می‌شود، احترام بگذارند. زبان کردی را پاس بدارند. نظامیان کرد و بلوچ و عرب و ترک را که در شهرهای فارس نشین قدرت بلامنازع هستند، به عنوان نیرویی با رفتارهای اشغالگرانه، به حساب نیاورند. بلکه برادر و عزیز خود بپندارندشان. اگر چه مبدأ حضور آن‌ها در شهرهای فارس نشین، از زمانی بوده که رهبر مذهبی و سیاسی کردها و بلوچ‌ها و عرب‌ها بعد از انقلاب «فرمان جهاد» علیه شهرهای فارس نشین و احزاب و گروه های سیاسی‌شان داد و آن‌ها به شهرهای فارس نشین گسیل شدند؛ و در جریان آن ده‌ها هزار شهروند غیرنظامی فارس و البته هزاران سرباز کرد و بلوچ کشته شدند. تقریباً هیچ خانواده فارسی نیست که عضوی از خانواده‌اش توسط حکومت مرکزی کشته و یا اعدام نشده باشد. حکومت مرکزی معلم فارس را اعدام می‌کند. او را تروریست می‌داند. اما تمامی شهرهای فارس نشین ایران به شکل یکپارچه اعتصاب می‌کنند و معلمشان را قهرمان ملی می‌دانند.

    نیروهای امنیتی در شهرهای فارس نشین، بیش‌ترشان زبانشان کردی است. شکنجه گران به زبان کردی شکنجه می‌کنند. نیروی انتظامی شهرهای فارس نشین با زبان کردی به زنان و مردان توهین می‌کنند. بیشتر نیروهای اداری و مدیران شهری شهرهای فارس نشین از شهرهای دور و نزدیک کردستان آماده‌اند در حالی که نیروهای کاردان فارس بیکار هستند. شهرهای فارس نشین از جمله تهران و اصفهان و شیراز از لحاظ توسعه اقتصادی در وضعیت نامساعدی به سر می‌برند. اما شهرهای کردنشین در مجموع وضعیت بهتری دارند. هر از چند گاهی شخصیت‌های مذهبی سنی، به شیعیان توهین می‌کنند. به شیعیانی که در تک تک شهرهایشان مساجد سنی‌ها هست اما در بزرگ‌ترین شهر کردنشین کشور که پایتخت هم هست، حق ندارند مسجدی داشته باشند. روشنفکران کرد معتقدند که حکومت حاکم منافع ملی آنان را هم تأمین نمی کند…

    شوکه شده‌اید؟ طبیعی است. فکر کنید این یک بازی است. یک بازی که قبلش باید تمرکز کنید. چشمانتان را چند ثانیه ببندید. سعی کنید وجدانتان را فرا بخوانید و غیر از حقیقت چیز دیگری را نبینید. برای دقایقی مسیر تاریخ و اتفاقات تاریخی و میسیون های تاریخی و رویدادهای تاریخی را برعکس کردم. هم ذات پنداری با یک کرد یا یک عرب محال است. مگر اینکه خودمان را در کالبد و نقش یک کرد یا یک عرب احساس کنیم. نسبت حکومت موجود با زبان فارسی و فرهنگ ایرانی را به خوبی می‌دانیم؛ و می‌دانیم که حقوق انسانی آن‌ها هم نقض می‌شود. این یک بازی است. یک بازی که کمک می‌کند مخالفت‌هایمان، اظهارنظرهایمان، قضاوت‌هایمان و احساساتمان منصفانه تر، و دقیق‌تر باشد.

نوشته‌شده در فرهنگ و هنر, مقالات سیاسی, نقد, اندیشه پرسشگر, اجتماعی | دیدگاهی بنویسید

بله من یک ناسیونالیست هستم !

hetalia_wolfs__russia___by_shadowxsonic1-d39a0gb

بله من یک ناسیونالیست هستم !
بله من اقوام روسی را بیشتر از سرخپوستهای کشور نیوفیجی دوست دارم ، بله من کشورم را بیشتر از کشور وادیا دوست دارم ، بله من بر این عقیده ام که منافع کشورم واجب تر از مسائل دیگر است ، بله من ترجیح می دهم برای آزادی کشورم مبارزه کنم تا برای آزادی کشور دوست و برادر ، بله من ترجیح می دهم به نیازمندان کشور خودم کمک کنم تا به نیازمندان کشور همسایه ، بله من حاضرم برای حفظ مرز های میهنم کشته شوم ، بله من برای سرافرازی نام روسیه تلاش می کنم ، بله اولویت من روسی بودن است ، بله من پتر کبیر را دوست دارم ، بله من به تمدن کشورم می بالم ، بله من امسک، قازان و سامارا را به مکه و مدینه و شام ترجیح می دهم ، بله من برای کشته شدن ایوان چهارم و کاترین کبیر سوگواری می کنم نه برای لنین و استالین ، بله من سنت های روسیه باستان را پاس می دارم ، بله من هر سال کریسمس را جشن می گیرم ، بله من تلاش می کنم از واژه های روسی در سخن گفتن استفاده کنم ، بله من روبل بر گردن می اندازم ، بله من پرچم سفید و آبی و قرمز را نشان کشورم می دانم و بر روی ان پافشاری میکنم … و نه ، من یک نژاد پرست نیستم ، چرا که فکر آزادی و آبادی میهن ، اجازه ی مقایسه نژادم با سایرین را نمی دهد .
اگر اینها نشانه ی عقب ماندگی و تحجر من است ، مرا در این عقب ماندگی رها کن چرا که من به این تحجر می بالم و روشنفکری و تجدد خواهی تو برای من جلوه ای حقیرانه و احمقانه دارد .

نوشته‌شده در فاشیسم, نقد, طنز انتقادی, طنز سیاسی | برچسب‌خورده با , , | 4 دیدگاه

به احتمال زیاد تو نیز یک آنارشیست هستی…٬ برگردان از الهه بقراط

الاهه بقراط

به احتمال زیاد تو نیز یک آنارشیست هستی…٬ برگردان از الهه بقراط

بخش بزرگی از رفتارهای ضداجتماعی که سبب می‌شوند ما به این بیندیشیم که به ارتش، پلیس، زندان و دولت‌ها نیازمندیم تا زندگی ما را کنترل کنند، بر پایه بی‌عدالتی‌های سیستماتیک بروز می‌کند که اتفاقا به وسیله همان ارتش، همان پلیس، همان زندان‌ها و همان دولت‌ها به وجود می‌آیند. هر بار که شما به جای تصمیم گرفتن به عنوان یک فرد، با یافتن توافق‌ و یا گوش دادن به دیگران، بر تفاوت‌های خود با آنها غلبه می‌کنید، شما یک آنارشیست هستید! هر بار که شما چیزی را با دوستانتان تقسیم می‌کنید، و یا با همدیگر تصمیم می‌گیرید، شما یک آنارشیست هستید! 

دیوید گرابر
برگردان از الاهه بقراط
شاید شما هم جایی شنیده باشید که آنارشیست‌ها ظاهرا کیستند و چه اعتقادی دارند. احتمالا همه آن چیزی که شنیده‌اید، مزخرف است. زیرا خیلی‌ها فکر می‌کنند آنارشیست‌ها طرفدار خشونت، هرج و مرج و ویرانی و علیه هر شکلی از نظم و سازمان‌یافتگی هستند، یا اینکه نیهیلیست‌های دیوانه‌ای هستند که می‌خواهند همه چیز را از بین ببرند. همه اینها به شدت غلط است. آنارشیست‌ها خیلی ساده به این اعتقاد دارند که انسان‌ها می‌توانند مناسبات خوبی با یکدیگر برقرار کنند بدون آنکه لازم باشد کسی آنها را به آن مجبور کند. آنارشیسم در واقع یک ایده بسیار ساده است. اما صاحبان ثروت و قدرت از دیرباز آن را به شدت خطرناک قلمداد می‌کنند.
به زبان ساده، آنارشیسم بر دو فرض بنیادین قرار دارد:
یکی اینکه، انسان‌ها در یک شرایط معمولی آنقدر خردمند و نجیب هستند که آنها را به حال خودشان گذاشت تا خود و جامعه خویش را سازماندهی کنند بدون آنکه لازم باشد به آنها گفت چگونه.
دیگر اینکه، قدرت فاسد می‌کند.
در آنارشیسم موضوع بیش از هر چیز بر سر این است که آن شهامتی را ایجاد کرد که به وسیله آن بتوان آنچه را دور و بر ما روی می‌دهد، واقعا جدی گرفت و بر روی آنها به طور مداوم و تا به آخر تأمل کرد. ممکن است عجیب به نظر آید اما در بسیاری از نکات تعیین کننده، شاید شما نیز احتمالا آنارشیست باشید حتا اگر آن را ندانید. به چند نمونه در زندگی روزانه نگاهی می‌افکنیم:
نمونه یک: شما در صف یک اتوبوس که پر از مسافر است ایستاده‌اید. آیا منتظر می‌مانید تا نوبت شما برسد، و دیگران را هُل نمی‌دهید، اگرچه تا چشم کار می‌کند از هیچ پلیس و مأموری خبری نیست؟
اگر پاسخ شما «بله» است، شما مانند یک آنارشیست رفتار کرده‌اید! اصل اساسی آنارشیستی چیزی جز خودسازماندهی نیست: انسان‌ها حتما نباید با یک مجازات تهدید شوند تا به توافق‌های خردمندانه در مناسبات با یکدیگر برسند و یا به شایستگی و احترام با یکدیگر برخورد کنند.
همه انسان‌ها فکر می‌کنند در این موقعیت هستند که عاقلانه رفتار کنند. اگر شما فکر می‌کنید که ما به قوانین و نهادهای حقوقی نیاز داریم، تنها به این دلیل است که نمی‌خواهید باور کنید که بقیه انسان‌ها نیز خود را در همان موقعیت می‌بینند! اما، آیا همه این انسان‌ها درست همان گونه که شما درباره آنها فکر می‌کنید، راجع به شما فکر نمی‌کنند؟
آنارشیست‌ها این گونه استدلال می‌کنند که بخش بزرگی از رفتارهای ضداجتماعی که سبب می‌شوند ما به این بیندیشیم که به ارتش، پلیس، زندان و دولت‌ها نیازمندیم تا زندگی ما را کنترل کنند، بر پایه بی‌عدالتی‌های سیستماتیک بروز می‌کند که اتفاقا در وهله نخست به وسیله همان ارتش، همان پلیس، همان زندان‌ها و همان دولت‌ها به وجود می‌آیند.
انسان‌ها عادت کرده‌اند که اگر با آنها طوری رفتار شود که انگار عقیده‌شان هیچ اهمیتی ندارد، خشمگین و بدبین می‌شوند و حتا دست به کارهای خشونت‌آمیز بزنند، چیزی که تا حدی به درستی به دارندگان قدرت این امکان را می‌دهد که ادعا کنند عقاید این انسان‌ها اعتباری ندارد. اما اگر این انسان‌ها دریابند که عقاید آنها به اندازه عقاید دیگر انسان‌ها اعتبار دارد، آنگاه به طرز عجیبی معقول و منطقی می‌شوند.
خلاصه اینکه، آنارشیست‌ها معتقدند بیش از هر چیز این قدرت و تأثیرات قدرت است که انسان‌ها را بی‌فکر و بی مسئولیت به بار می‌آورد.
نمونه دو: آیا شما عضو یک کلوپ، یک باشگاه ورزشی یا سازمان‌هایی هستید که داوطلبانه تشکیل شده‌اند و در آنها تصمیمات نه از بالا بلکه بر اساس دمکراسی از پایین گرفته می‌شود؟
بله؟ در این صورت به سازمانی تعلق دارید که بر اساس اصول آنارشیستی عمل می‌کند!
یک اصل اساسی دیگر آنارشیستی تعلق داوطلبانه است. در واقع، خیلی ساده، در آنارشیسم مسئله بر سر این است که اصول حقیقی دمکراسی را در زندگی روزانه پیاده کرد. البته با این تفاوت که آنارشیست‌ها به جامعه‌ای اعتقاد دارند که در آن همه چیز بر اساس این اصول سازماندهی می‌شود و در آن همه گروه‌ها با موافقت داوطلبانه اعضا تأسیس شده‌اند. به این ترتیب اشکال سازمانی پایگانی [هیرارشی] و نظامی، که به وسیله یک سلسله فرمان از بالا به پایین شکل می‌گیرد، مانند ارتش، دستگاه اداری یا شرکت‌های بزرگ دیگر ضرورتی ندارند.
شاید شما باور نمی‌کنید که چنین دنیایی ممکن باشد. اما هر بار وقتی که شما بر اساس یک همگرایی و نه تهدید به یک توافق دست می‌یابید، هر بار که شما پیمان‌های داوطلبانه با کسی می‌بندید یا با او توافق می‌کنید و یا به یک نتیجه مشترک می‌رسید، به طوری که در روند آن بر مشکلات و یا نیازمندی‌های دیگران آگاهی می‌یابید، شما یک آنارشیست هستید، حتا اگر هنوز بر آن آگاهی ندارید.
آنارشیسم همان چیزیست که انسان‌ها، وقتی به آنها اجازه داده شود، آنچه را انجام بدهند که دلشان می‌خواهد و همان چیزیست که بتوانند با انسان‌های آزاد دیگری وارد همکاری شوند که بر آن مسئولیت متقابلی که با خود چنین آزادی‌ای را می‌آورد، آگاه هستند. این، ما را به یک نکته تعیین کننده دیگر می‌رساند: در حالی که انسان‌ها، هنگامی که با دیگران به طور برابر روبرو می‌شوند، می‌توانند خردمند و با ملاحظه باشند، اما در طبیعت آنهاست که به محض اینکه یکی بر دیگران قدرت مسلط می‌یابد، این موقعیت [برابر] را از دست بدهند. اگر انسان‌ها به قدرت مجهز شوند، آنگاه از آن تقریبا بدون استثناء به این یا آن شکل سوء استفاده خواهند کرد.
نمونه سه: آیا گمان می‌کنید بیشتر سیاستمداران آدم‌های خودخواه و از خودراضی هستند که فقط به فکر ترقی خودشانند و منافع عموم برایشان هیچ اهمیتی ندارد؟
اگر پاسخ‌تان بله است، پس، از انتقاد آنارشیستی به جامعه امروزی، دست کم به طور کلی، حمایت می‌کنید. آنارشیست‌ها معتقدند که قدرت فاسد می‌کند و کسانی که در تمام زندگی برای قدرت تلاش می‌کنند، آخرین کسانی هستند که باید در سپردن این قدرت به آنها اعتماد کرد!
آنارشیست‌ها معتقدند نظام اقتصادی کنونی انسان‌ها را بیشتر برای خودپسندی و بی‌رحمی آنها پاداش می‌دهد تا برای رفتار درست و مشفقانه آنها. بسیاری از انسان‌ها به این سخن باور دارند. تفاوت در این است که بسیاری فکر می‌کنند نمی‌توان کاری علیه آن کرد، یا، آن گونه که نوچه‌های قدرتمندان مانند ترجیع‌بند همواره تکرار می‌کنند، هر کاری اوضاع را خراب‌تر از آنچه هست خواهد کرد.
اما اگر هیچ کدام از اینها درست نباشد، چه؟
آیا دلیلی وجود دارد که توضیح داد چرا ما چنین فکر می‌کنیم؟ بیشتر پیش‌بینی‌ها درباره یک دنیای بدون دولت‌های ملی و یا بدون سرمایه‌داری با بررسی‌های دقیق نشان می‌دهد که همگی از اساس غلط بوده‌اند. جوامع بسیاری بدون دولت وجود داشته‌اند. در بسیاری از نقاط جهان انسانی‌هایی هستند که همین امروز خارج از کنترل دولت‌ها زندگی می‌کنند، بدون آنکه همدیگر را از بین ببرند. آنها مانند خیلی از انسان‌های دیگر خیلی ساده زندگی خودشان را می‌کنند. وقتی در این تأمل می‌شود که چگونه می‌توان این را در یک جامعه پیچیدهِ شهریِ فنی پیاده کرد آنگاه با سلسله‌ای از پرسش برخورد می‌کنیم که برایشان پاسخی نداریم چرا که کمتر کسی درباره‌‌اش می‌پرسد. آنارشیست‌ها فکر می‌کنند درست همین پرسش‌ها را باید مطرح کرد.
نمونه چهار: واقعا شما به آنچه برای فرزندانتان تعریف می‌کنید (یا والدین شما برای شما تعریف کردند) باور دارید؟
«موضوع سر این نیست که چه کسی شروع کرد»، «یک بی‌عدالتی، بی‌عدالتی دیگر را از بین نمی‌برد»، «وسایل‌ات را مرتب کن»، «آنچه را بر خود نمی‌پسندی، بر دیگری مپسند»، «به آدم‌ها برای اینکه مثل تو نیستند، بدی نکن». شاید ما باید سرانجام تصمیم بگیریم که وقتی به فرزندانمان می‌گوییم چه چیز خوب است و چه چیز بد، بدانیم که آیا می‌خواهیم به آنها دروغ بگوییم؟ یا اینکه آماده هستیم خود مطالبات خویش را جدی بگیریم. اگر واقعا درباره این آموزش‌های اخلاقی بالا به طور جدی اندیشه کنیم، آنگاه خیلی زود از آنارشیسم سر درخواهیم آورد.
مثلا به این یکی توجه کنید: «یک بی‌عدالتی، بی‌عدالتی دیگر را از بین نمی‌برد». اگر واقعا این حرف را جدی بگیریم، آنگاه تقریبا همه جنگ‌ها و همه سیستم حقوق کیفری پا در هوا خواهند شد. عین همین درباره تقسیم کردن وجود دارد.
مرتب به بچه‌ها می‌گوییم که آنها باید یاد بگیرند به نیاز دیگران توجه کنند و چیزی را که دارند تقسیم کنند و همدیگر را متقابلا حمایت کنند. ولی بعد که پا به دنیای واقعی می‌گذاریم این تصور را داریم که همه انسان‌ها به طور طبیعی خودخواه و در حال مسابقه دادن با یکدیگر هستند. یک آنارشیست در اینجا به این نکته توجه خواهد داد که آنچه ما به بچه‌هایمان می‌گوییم، درست است! در عمل هر دستاورد بزرگ در تاریخ بشریت و هر کشف و هر آنچه زندگی ما را به یک زندگی خوب تبدیل می‌کند، بر اساس همکاری و تعاون و کمک متقابل بنا شده است. بسیاری از انسان‌ها امروز برای دوستان و خویشان خویش بیشتر پول خرج می‌کنند تا برای خود. به احتمال زیاد همیشه افرادی وجود خواهند داشت که فکر می‌کنند همیشه در حال رقابت و مبارزه با همنوعان خود هستند. ولی با این همه دلیلی وجود ندارد که چرا باید جامعه را به چنین رفتاری تشویق کرد یا حتا انسان‌ها را تحریک کرد که بر سر نیازهای اساسی خود با یکدیگر مبارزه کنند.
نمونه پنج: آیا فکر می‌کنید که انسان‌ها از اساس در وجود خود فاسد و بد هستند یا گروه‌های معینی (زنان، رنگین پوستان، انسان‌های متوسط که نه پولدارند و نه دانش‌آموخته) حقیرند و باید توسط کسانی که بالاتر از آنها هستند، حکومت شوند؟
اگر پاسخ شما «بله» است، پس شما واقعا یک آنارشیست نیستید. اما اگر پاسخ شما «نه» است، پس نود درصد با اصول آنارشیستی مطابقت دارید و احتمالا بر اساس همان اصول نیز زندگی می‌کنید. هر بار که شما با یک انسان دیگر با ملاحظه و احترام برخورد می‌کنید، یک آنارشیست هستید. هر بار که شما به جای تصمیم گرفتن به عنوان یک فرد، با یافتن توافق‌های خوب و یا گوش دادن به دیگران، بر تفاوت‌های خود با آنها غلبه می‌کنید، شما یک آنارشیست هستید. هر بار که شما در موقعیتی قرار داشتید که می‌توانستید با زیر فشار قرار دادن کسی، خودتان به جای او تصمیم بگیرید ولی به جای این کار، با خردمندی و عدالت به همان شخص رجوع دادید، شما یک آنارشیست هستید. هم چنین هر بار که شما چیزی را با دوستانتان تقسیم می‌کنید، و یا با همدیگر تصمیم می‌گیرید چه کسی ظرف‌ها را بشوید و یا عادلانه رفتار می‌کنید، شما یک آنارشیست هستید.
حالا ممکن است شما بگویید همه اینها خوب و قشنگ است برای اینکه بتوان در یک گروه کوچک با همدیگر کنار آمد. اداره یک شهر یا یک کشور اما موضوع دیگریست. البته شما تا اندازه‌ای حق دارید. حتا اگر بتوان جامعه را غیرمتمرکز کرد و قدرت را تا جایی که ممکن است به انجمن‌های کوچک سپرد، باز هم چیزهایی وجود دارد که می‌باید آنها را در سطوح بالاتری هماهنگ کرد: از برنامه پرواز هواپیماها تا تصمیم درباره اهداف تحقیقات پزشکی. اما تنها به این دلیل که چیزی پیچیده است، به این معنا نیست که نمی‌توان آن را بر اساس تصمیم مشترک پیش برد.
آنارشیست‌ها ایده‌ها و دیدگاه‌های مختلفی درباره خودگردانی جوامع پیچیده تدوین کرده‌اند که توضیح آنها در این مقاله نمی‌گنجد. در اینجا به دو اشاره بسنده می‌کنیم: نخست اینکه، انسان‌های بسیاری وقت زیادی را صرف کردند تا مدل‌هایی برای یک جامعه واقعا دمکراتیک و سالم ارائه دهند. دیگر اینکه، هیچ آنارشیستی ادعا نمی‌کند که یک طرح بی عیب و نقص دارد. ما مطلقا نمی‌خواهیم یک جامعه قالبی و از پیش آماده شده تحمیل کنیم. در حقیقت ما خود نیز حتا به بخش کوچکی از مشکلاتی که بر سر راه ما برای رسیدن به جامعه‌ای که در آن تصمیمات به طور مشترک به وسیله همه شهروندان گرفته ‌شود، آگاه نیستیم. با این همه مطمئن هستیم تا زمانی که ما به اصول خود که چیزی جز احترام و انسانیت نیست، وفادار بمانیم، ابتکارات بشری می‌تواند همه این مشکلات را از میان بردارد.
*دیوید گرابر، مردم شناس 52 ساله آمریکایی، پژوهشگر و استاد دانشگاه در لندن، از بیش از سه دهه پیش یک آنارشیست شناخته شده است.
منبع:
http://faszinationmensch.com/2013/09/20/mit-hoher-wahrscheinlichkeit-bist-auch-du-ein-anarchist/

نوشته‌شده در مقالات سیاسی, آنارشیسم, اجتماعی | برچسب‌خورده با , , | دیدگاهی بنویسید

» هماهنگی » و یا ایجاد یک » شبکه همکاری مبارزاتی» و با کدامین نیروها ؟


 
دعوت به هماهنگی و یا همکاری برای سرنگونی جمهوری اسلامی :

آنارشیستها در ایران نیز می توانند ازتجربه همکاری مبارزاتی آنارشیستها با کمونیستها ، سوسیالیستها و جمهوریخواهان در جنگ داخلی اسپانیا به عنوان یک طرح مبارزاتی به نوعی با توجه به شرایط خاص ایران و نیروهای فعال در عرصه سیاسی آن ,جهت هماهنگی مبارزاتی استفاده کنند. بنابراین می توان با آن بخشی از گرایشات سیاسی در بین جمهوریخواهان ,کمونیستها ، چپ ها, سوسیالیستها و دیگر نیروهای مترقی رادیکال مبارز موجود درعرصه سیاسی ایران که عملگرا و سرنگونی طلب هستند٬ امکان ایجاد یک شبکه مبارزاتی را با هدف سرنگونی جمهوری اسلامی بررسی کرد. یا حداقل هماهنگی هایی را در مبارزه مشترک آنارشیستها و دیگر مبارزین برای سرنگونی جمهوری اسلامی ایجاد کنیم تا مبارزات همه مبارزین از تاثیرگذاری بیشتری برخوردار شود.**

**هماهنگی‌ در شرایطِ خاصی‌ با اصول و افکار آنارشیستی ما متناقض نبوده و به معنی عضویت در هیچ دولت و حزبی نیست.
این پیشنهاد بدین معنا نیست که آنارشیستها ایده‌آلها و آرمانهای خود را کنار بگذارند, خود سانسوری کنند و این گرایشات که تاریخا و از لحاظ فکری در مقابل تفکر آنارشیستی قرار دارند را بپذیرند.
بنیانِ این اتحاد از دیدِ آنارشیستی بر این اصل ساده استوار است که همه اهداف و ایده‌آل‌های آنارشیستی با شرایط موجود در یک مرحله به دست نخواهند آمد. در نتیجه یک آنارشیست بر سر دو راهی حفظ نظام موجود و مبارزه برای سقوطِ آن ایستاده است٬ که به طور غیر مستقیم خود به نظامی منجر میشود که تنها یک یا دو تغییر مثبت از ده‌ها تغییر مورد نیازجامعه آنارشیستی٫ یک جامعه ی بی‌ دولت و بی‌ قانون٬ را در بر خواهد داشت . مبارزه با چنین نظام‌هایی در آینده هم از وظایف ما است . مبارزاتی برای آزادی و عدالتِ و رهانیدن همه زندگان از زنجیر‌ها‌یشان و تحقق‌ِ سوسیالیسمِ بدونِ دولت٫ چه در محلات چه در سطح کشور.

کارگران آنارشیست ایران 
08.09.2013

نوشته‌شده در آنارشیسم, سازماندهی و اشکال مبارزاتی | دیدگاهی بنویسید